( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

حالا دیگر، قهرمانها ، آماتورها هستند نه حرفه ای ها

رخدادهای خبرساز سال گذشته و نحوه انعکاس ان از سوی رسانه ها بهانه ای شد تا ضمن گفت و  گویی با دکتر یونس شکرخواه اهمیت خبرنگاری بحران را از زبان ایشان مرور کنم. این گفت و گو  در ویژه نامه نوروزی روزنامه قدس به چاپ رسید. متن کامل این گفت و گو راتقدیمتان می کنم :

 آقای دکتر،آلودگی هوای تهران ، آنفولانزای مرغی ، زلزله و.... همه اینها از منظر روزنامه نگاران رخدادهایی است که در سالی که   پشت سر گذاشتیم به بحران تعبیر شد.واقعا ایا اطلاق چنین عنوانی به تمامی آنها درست است؟                                              

ما در روزنامه نگاری با مفهومی به نام ارزش دربرگیری IMPACT) ) سروکار داریم .به نظر می رسددامنه یک رویداد وقتی که در حال تبدیل به یک خبر است به دامنه ای که آن واقعه را در برمی گیرد خیلی وابسته است . اگرهمین حالا، برق اتاقی که ما در آن با هم گفت و گو می کنیم قطع شود ،مساله من و شما و عکاس شماست. اگربرق این منطقه قطع شود،  مساله فرق می کند و اگر برق تمامی تهران قطع شود حدود 11 میلیون نفر از آن متاثر می شوند. اگر این مشکل در تمام کشور رخ دهد ما با مشکل ملی مواجهیم. پس مساله ای که تحت عنوان بحران شناخته می شود باید دست کم از دامنه دربرگیری خیلی بالایی برخوردار باشد.گاهی در همان لحظه وقوع رخداد، این دامنه وسیع می شود مثل سیلی که در شهر جاری می شود ویا مثل برف سنگینی که در تهران شروع به بارش می کند.دکتریونس شکرخواهاما گاهی هم اینگونه نیست.  یک سهل انگاری در بیمارستانی صورت گرفته است و داروی بیهوشی از تاریخ گذشته ای استفاده و منجر به مرگ 5نفر در این بیمارستان شده است. دامنه این اتفاق ظاهرا محدود است. امااگر به عنوان یک سهل انگاری مورد پوشش خبری قرار نگیرد می تواند اتفاقات متعددی را در بیمارستانهای مختلف بدنبال داشته باشد. دامنه وقوع بحران در همان لحظه خودش را نشان می دهد ویا می توان آنرا مشتی نمونه خروار تلقی کردپس باید مراقب بود گسترش نیابد.در مورد سقوط هواپیمای حامل روزنامه نگاران باید توجه کرد که هواپیما وسیله ای است که تکرار وقوع حوادثی نظیر آن نگران کننده است.مشاهده آنفولانزای مرغی در یک نقطه کشور چون از پتانسیل فراگیری بالایی برخوردار است ،بسیاری رانگران می کند . آلودگی هوا برای تمام شهروندانی که ناراحتی های قلبی و تنفسی دارند هم می تواند مهم تلقی شود. برای اینکه بدانیم یک رخداد بحران تلقی می شود یا نه باید به دو فاکتور توجه کنیم،اول دامنه وقوع آن در لحظه وقوع رخداد و دیگر احتمال گسترش آن. پس در واقع من از یک ارزش خبری صحبت می کنم که تحت عنوان IMPACT) ) ازآن یاد می کنند.

به استثنای مساله ای مثل سقوط هواپیما ، به نظر می رسد افکار عمومی در پی گیری اخبار بحرانها انگشت اشاره شان بیشتر متوجه  رسانه ملی هر کشور است . همینطور است؟

به نظر من این حق طبیعی آنهاست که به طرف سهل الوصول ترین رسانه بروند. چرا هیچ رسانه ای نمی تواند در بحرانها به پای رادیو برسد. چون مزایای بیشتری نسبت به دیگر رسانه ها دارد . مردم در شرایط بحرانی نیاز به اطلاعات صحیح و راهنمایی دارند. حتی قطع برق در تلویزیون می تواند آنها را از اطلاع رسانی محروم کند  اما یک رادیوی ترانزیستوری در زیر آوار هم می تواند مفید باشد. اما گاهی دامنه بحران بسیار گسترده تر است و حتی هر روز تکرار می شود مثل شرایطی که ما در جنگ هشت ساله خود داشتیم. اگر فاکتور سرعت در اطلاع رسانی و سهل الوصول بودن آنرا کنار بگذاریم و فرض کنیم زمان برای رادیو و تلویزیون و روزنامه ها یکسان باشد ( که چنین فرضی وجود ندارد) ،تعدادی از رسانه ها با اقبال بیشتری مواجه می شوند و برخی با اقبال کمتری. در اینجا متاسفانه از کنار آسیب بزرگی بی توجه می گذریم و آن، قابل پیش بینی بودن رسانه ها در نحوه اطلاع رسانی است و این،خیلی بد است . یعنی رسانه ها دوباره با همان شیوه های کلاسیکی که خبرهای عادی را پوشش می دادند با همان شیوه ها سراغ رویدادهای بحرانی می روند و به عبارتی از سوی مخاطب به سرعت قابل پیش بینی می شوند. در چنین حالتهایی روزنامه ها فرقهایی با گذشته خود دارند، تیترها و عکس هایشان بزرگتر می شود! اما متاسفانه مکانیزم اطلاع رسانی آنها همان استراتژی های قبلی است .پس اگر فاکتور سرعت و سهل الوصول بودن را که از آن تحت عنوان IMMEDIANCY یاد می شود کنار بگذاریم رسانه ای که با اقبال عمومی مواجه نمی شود ماموریت خود را نمی داند وتنها به استفاده از  تیتر و عکس بزرگ اکتفا می کند. این عکسها هم از دو حالت خارج نیست ،یا عده ای شاهد ماجرا و بهت زده اند و یا در حال حمل زخمی ها و کشته شدگان هستند. آیا جامعه بحران زده تنها همین اطلاعات را نیاز دارد؟!

جالب است . ما در جریان 11 سپتامبر هم شبیه این مسایل را شاهدیم. به نحوی که شبکه های اطلاع رسان مثل سی ان ان یا فاکس نیوز صرفا به انعکاس چرایی رخداد اکتفا می کنند و هیچوقت صحنه های کشته ها و زخمی ها را نشان نمی دهند. این مساله بی اعتمادی افکار عمومی را در پی ندارد؟

شما به نکته کلیدی اشاره کردید.شاید برایتان جالب باشد ویژه نامه نشریه USA TWODAY  که مربوط به 11 سپتامبر بود بعدا در سایت e.bay.com 65 دلار فروخته شد. ما آن بحران را با آهن پاره ها دیدیم نه با تصاویر کشته شدگان آن حادثه ویا تصاویری که نگرانی ها را در چهره ها نشان می داد. رسانه ها استراتژی های خود را در پوشش اخبار دنبال می کنند. نمی دانم، شاید رفتار رسانه های آمریکایی برای کنترل آن هراس و التهاب، منطقی هم باشد. باید دید در قبال ندادن تصویر چه اطلاعات دیگری جایگزین شده است آیا توانسته اند در کنترل بحران مشارکت ایجاد کنند یا خیر . ما عکس آن را هم داشته ایم ، یکی از استدلالهای روزنامه های آمریکایی این است که  به این دلیل این موارد را پوشش نمی دهند چون می خواهند التهاب ایجاد نکنند. اما همین روزنامه ها وقتی پسران صدام کشته می شوند عکسهای تمام قد رنگی از جنازه های آنها منتشرمی کنند. روزنامه ها منافع ملی خود را در پوشش اخبار لحاظ می کنند اما هیچ رسانه ای بدون رقیب هم نیست و رقیب آن رسانه بگونه ای دیگر وارد عمل می شود شبکه ای مثل الجزیره یا العربیه بگونه ای دیگر خبر را پوشش می دهند . در رسانه های آمریکایی هم فاکس نیوز خبر را یک شکل خاص پوشش می دهد و سی ان ان بگونه ای دیگر و سه شبکه ملی آمریکا هم بگونه ای دیگر بحران را منعکس می کنند.در واقع معدل این کلکسیون،همان تاثیر پذیری جامعه از شرایط بحرانی است .

می گویند اولین قربانی بحرانها، حقیقت است آنهم بواسطه تعبیر امنیت ملی. اما به نظر می رسد با پیشرفت تکنولوژی این مساله دستخوش تغییر شده است. تجاربی که در فروپاشی نظامهای بسته مثل لهستان ،چکسلواکی و یا مجارستان وجود دارد این مساله را تایید می کند. آیا واقعا درمقام عمل هم ظهور تکنولوژی ها تعریف امنیت ملی را تغییر داده است یا نه؟

ما در سپهر رسانه ای زندگی می کنیم . به میزانی که این سپهر، دیجیتال و صاحب قدرت شده است از قدرت حاکمیتهای ملی کاسته است. چون قبلا اطلاع رسانی حالت نشت اطلاعات از بالا به پایین را داشت .جمع محدودی برای جمع گسترده ای اطلاع رسانی می کردند اما الان وضعیت تغییر کرده است. جمع گسترده ای برای جمع گسترده ای تولید اطلاعات می کنند و در واقع افراد، هم مصرف کننده اطلاعات و هم در موضع سردبیر تولید کننده اطلاعات هم هستند . در فضای اطلاع رسانی معاصر جهان، قهرمانها ، آماتورها هستند نه حرفه ای ها .شما به من بگویید در جریان ماجرای کلینتون لوینسکی روزنامه ها خالق آن اتفاق بودند یا بچه دبیرستانی که دیپلم هم نداشت ؟ در بحران عراق فردی از عراق در وبلاگش گزارش لحظه به لحظه می داد. من نمی گویم آنها ممکن است تا ابد بتوانند این کار را ادامه دهند اما همین فرد ،الان ستون نویس گاردین شده است.بالاخره نهادهای کلاسیک رسانه ای، ممکن است آنها را جذب کنند. تادیروز منابع اطلاع رسانی محدود بودند و دولتها می توانستند منابع اطلاع رسانی را مدیریت کنند اما امروز این منابع متعدد شده اند و دیگر امکان مدیریت قبلی از بین رفته است و ما با پدیده خبرنگاران بدون کارت مواجهیم. خبرنگارانی که عضو نهادهای رسانه ای هم نیستند.

این قضیه در جنگ خلیج فارس هم اتفاق افتاد و وقتی عراقی ها از فاکس استفاده کردند و اعلامیه هایی را مبنی بر آمادگی برای جنگ شیمیایی بین مردم کویت پخش کردند این انحصار شکسته شد...

 شما می گویید عراق،من یک گام از عراق عقب تر می آیم .در انقلاب اسلامی ایران رادیو و تلویزیون در دست مردم نبود. زیراکس ،نوار کاست و اعلامیه ها و دیوار نوشته هاتبدیل به رسانه شد. انقلاب بزرگ را رسانه های کوچک شکل دادند. با آمدن فضای وب شما می بینید که ماشین چاپ حذف می شود . ماشین چاپ یعنی قدرت مالی و سیاسی و وقتی  دیگر،این وسیله وجود ندارد این فرصت هم خودبخود بوجود می آید. البته در این مساله حرف داریم که آیا فرصتی را که وب بوجود آورده است، فرصتی ثابت است یا ما در یک دوره گذار به سر می بریم.

به نظر می رسد خبرنگاران ما قدری تنبل شده اند! این را می شود از مرور همین مساله سقوط هواپیما در تهران ثابت کرد. اولین خبر حادثه در ساعت 17 و15دقیقه بروی تلکس واحد مرکزی خبر می رود و تاساعتها تصحیح نمی شود و حتی به نظر می رسد که خبرنگاران حتی از کشته شدن همکاران خود هم بی خبرند.اولین آمارها را هم یک خبرگزاری خارجی به نقل از شهردارتهران می دهد. خبرنگاران ما هنوز حتی در بحرانها هنوز جسارت لازم راندارند.

درست است. خبرنگاری که در دیگر کشورها جسور می بینیمش، جسارت لازم را یک شبه بدست نیاورده است.خلق این جسارت مبتنی بر طرحی در اتاق خبر است. من می توانم به متونی اشاره کنم که یونسکو آنها را به شکل دفترچه های جیبی ارایه داده است. مثلا در فصلی از یکی از این دفترچه ها آمده است که اگر به مناطق بحرانی می رویدببینید طرف تماس شما چه کسی است آیا کسی را دارید که اگر اتفاقی برایتان افتاد بتواند دیگران را مطلع کند و آیا راهنما و همراه دارید و.... می خواهم بگویم اتاق خبر آنها مبتنی برطرح قبلی است .آیا روزنامه های ما از مناطق بالقوه بحران خیز شهر تهران اطلاع دارند و آیا می دانند مخازن ذخیره نفت و یا هسته های اصلی گاز و آسیب پذیرترین ساختمانها کجاست؟!

 جسارت آنها تصادفی نیست برای این شرایط آموزش دیده اند برای این اتفاقات بیمه تعریف شده است .سه منبع وجود دارد که می تواند ایده های تازه را به جوامع پمپاژکند،اصلی ترین هسته آن همین نهادهای رسانه ای هستند . آیا رسانه های ما این مرامنامه ها ، میثاق نامه ها و اصول کار در روزنامه نگاری در حالت بحرانی را در اختیار روزنامه نگاران گذاشته و جامعه را نسبت به آن مطلع کرده اند؟ بخشی دیگراز این مساله متوجه نهادهای آکادمیک است که مامور آوردن ایده های نو ،ترجمه ، معناسازی و خلق و تولید این ایده ها هستند.اساساآیا وجود واحدی به نام روزنامه نگاری بحران در دانشگاههای ما با توجه به وجود بحرانهای مختلف و بلایای طبیعی، ضروری است یا نه؟ وبالاخره جریان سومی که باید به آن اشاره کرد نهادهای مدنی صنفی اند. باید دید چقدر این نهادها قبیله ای را که نمایندگی می کنند برای چنین شرایطی آماده کرده اند.اگر به ما گفتند که فردا دیگر در ایران اینترنت ندارید چه باید بکنیم. در واقع نهادهای صنفی نسبت به اعضای خودشان مسوولیت دارند تا ایده های نو را به صورت سیگنال و علامت اطلاع دهند. اصول روزنامه نگاری بحران استخراج شده است. فرضا به صراحت به روزنامه ها گفته می شود که از سیاسی کردن موضوع خودداری کنند...

در همه کشورها؟

در بسیاری از کشورها.در آمریکا و اروپا می گویند در برابر هیستری مقاومت کنید. وظیفه شما پیوستن به موج هیستریک و جنونی آن لحظه نیست. شما باید با فاصله حرکت کنید. خودتان را کنترل کنید. می گویند آیا در آن لحظه برای شما "فوریت" مهم است یا "خردمند بودن"؟ ممکن است سلاحی در جنگ مورد استفاده قرار گرفته باشد که کارشناسان اظهار کرده اند قبلا مشابه آنرا ندیده اند.آیا این مساله را باید اعلام کرد یا نه.اگر اعلام کنیم ممکن است دشمن از این وسیله بیشتر استفاده کند.نکته دیگری که در برابر موج هیستری بروز می کند همین سیاسی شدن مساله است. الزاما ممکن است هربحرانی مساله سیاسی نباشد، باور کنیم که ممکن است فردی عمدا گوشتها را آلوده نکرده باشد وعمدا آب را آلوده نکرده باشد تا وبا همه گیرشود. می گویند تا به اطلاع دقیقی نرسیدیدآنرا اعلام نکنید چون مانع مشارکت خواهید شد.نکته دیگر اینکه به ما می گویند  طرح مطالب شما چقدر باعث شده است که دیگران به کمک وادار شوندونقش خود رابدانند.شما وقتی آگهی می دهید و محصولتان را معرفی می کنید  به این نکته توجه می کنید که خریدار از کجا باید آنراخریداری کند  درواقع پله هایی را برای مخاطب خود درست می کنید که از روی آنها حرکت کند.در روزنامه نگاری بحران ، پله های مخاطب کجاست و ما چه چیزی را به مخاطب یاد داده ایم. متاسفانه وقتی هواپیما سقوط کرده بود سیل جمعیت در صحنه از موانع امداد رسانی محسوب می شد.چقدردر این خصوص صحبت کردیم که در چنین مواقعی لطفا به صحنه نیایید.در این موارد هیچ کاری نکرده ایم اما در روزنامه نگاری بحران در این مورد بحث شده است.ما همین الان چقدر آمادگی لازم را داریم تا در مورد آنفولانزای مرغی اطلاع بدهیم. در روزنامه نگاری بحران می گویند پیشینه آن را پیدا کن و ارایه بده که مخاطب تصور نکند این موضوع همین امروز خلق شده است. می گویند هم گذشته را در نظر بگیر و هم آمادگی آینده را داشته باش و هم اینکه اگرخواستی از روی دست دیگران یادبگیری و تجربه دیگران را هم ببینی باز هم آمادگی لازم را داشته باشی. به همین دلیل است که اگر امروز انفجاری در غرب می بینید به دنبال آن پیشینه آن راهم دارید.احتمالات بعدی  و نقشهای احتمالی دیگران راهم می توانید شاهد باشید.

عاملی که همیشه قبل از خبرنگاران سر صحنه می رسد شایعه است.با ورود این عامل چطور باید برخوردکرد؟

در ارتباطات به این عاملی که اشاره کردید،" سرایت روانی" می گویند. سرایت روانی در استادیومهای ورزشی بیشتر خودش را نشان می دهد چون جمعیت در آنجا زیاد است و همه به یک موج مکزیکی تن می دهند. اولین نکته برای این موضوع تکیه بر عینیت گرایی است. در روزنامه نگاری بحران ،عینیت، فقط خود بحران نیست باید به مسایلی که می تواند بحران را مهار کند هم پرداخت و همین نکته، اولین قدم برای بستن راه شایعه است. اگر رسانه در همان لحظه امکان کمک به بحران را کانالیزه کند آیا امکان کاستن از آلام فاجعه زده ها را کم می کند یانه؟وقتی دیگران با پیوستن به بحران جزو شاهدان عینی بحران شدند دامنه شایعه به حداقل می رسد.طرف می گوید:" چه می گویی من خودم آنجا بودم آنطور که تو می گویی هم نیست".رسانه ها هر چقدر بتوانند در نگاه انتقادی به سوژه این مشارکت را قوی ترکرده و فراتر از بحران نگاه کنند قطعا جلوی شایعه را می گیرند. می گویند حامی بحران باش اما سوالات سختت را بپرس.من فکر می کنم ما چون تنها از جنس بحران سوژه می دهیم مشکل پیش می آید.

نکته دیگر فاصله زمانی است که از زمان روی دادن رخداد تا لحظه اعلام آن وجود دارد هرچه این فاصله طولانی شود چرخه دیگری از اطلاعات که شایعه نامیده می شود به جریان می افتد.اطلاعات عمودی اطلاعات دو سویه ای است که بین مخاطب و رسانه می تواند در جریان باشد اما هرگاه ارتباط اطلاعات عمودی قطع شود یک جریان افقی اطلاعات بین افراد رخ می دهد که از آن به شایعه تعبیر می شود.چرا همیشه در عیدها بازار شایعه رونق دارد ؟چون رسانه ها در تعطیلی به سر می برند و رابطه عمودی رسانه و مخاطب قطع است او در دید و بازدیدها این رابطه افقی را ایجاد می کند .همان جمله معروف:" شنیدی که می گن و..." جالب اینکه اخیرا عده ای می گویند : "می گن توی اینترنت نوشته!!"

اگر روزنامه ها در شرایط بحرانی درسهای تاریخ را مرورکنند،از چرخش و بلاتکلیفی سوژه جلوگیری می کنند،مثلااگر در زلزله بم، از زلزله سانفرانسیسکو ویا بویین زهرا نقل کنند به یکباره آن هیستری پایین می آید.

پس چرا می گویند در شرایط بحران هیچ ترتیبی و آدابی نجوی.مهم خبر است که فورا باید به مخاطب برسد. دادن پیشینه خبر وقت خبرنگار را نمی گیرد؟

من بنابر دو قاعده می گویم می شود خبر را می توان به شکل "من درآوردی" هم نوشت .اول اینکه وقتی خبر را خواند بداند چه می تواند انجام دهد و دوم اینکه من باید به سراغ منابعی بروم که بومی باشد. من نباید در زلزله بم سراغ شهردار تهران و رییس جمهور بروم. اینکار، مردم آنجا را می رنجاند و نگران می کند. باید سراغ مقام محلی بروم و اگر او نکته ای را مطرح کرد که به مقام ملی مربوط بود به سراغ مقام ملی بروم.در روزنامه نگاری بحران به این نکته می گویند زاویه LOCAL .این نکته،همان نخ اصلی وسط نبات است وقتی نخ را در لیوان اشباع شده ای از شکر می اندازید اطرافش کریستال می بندد.بدون توجه مساله را ملی می کنیم، می گوییم همه شال و کلاه کنید اما نمی دانیم قرار است کجا برویم.

جنگ ویتنام به جنگ اتاق نشیمن معروف شده بود.روزنامه نگاران با صحنه واقعی نبرد بیگانه بودند ادامه این ماجرا را امروز هم داریم. اصلا این مساله ارتباطی به همان خمودی خبرنگاران دارد؟  

در آن موقع اصطلاحات جالب رواج پیدا کرده بود مثلا روزنامه ها برای فراریان از جنگ اصطلاح "گریزندگان وجدانی" را بکار می بردند.در جنگ ویتنام مخاطب، جنگ واقعی را از طریق تلویزیون می شناخت و صحنه جنگ واقعی راتجربه نمی کرد.امروز با افزایش شبکه های جهانی ما با نسل روزنامه نگاران مبل نشین مواجهیم .یعنی از گزارش CNN گزارش تهیه می کنند! از لابی هتل، گزارش یک رسانه دیگر را به گزارش خودی تبدیل می کند.آنموقع روزنامه نگاران سینه به سینه واقعیت نبودند الان هم این وضعیت وجود دارد.روزنامه نگاری همراه EMBEDED  JOURNALISM اینگونه است که پنتاگون در جنگ عراق روزنامه نگاران را در تانک خودش و در هواپیمای خودش می نشاند تا گزارش دهند. این روزنامه نگاری فرقی با آن روزنامه نگاری مبل نشین ندارد، آن یکی از تنبلی ویا نداشتن امکانات مالی آنجا نشسته است اما اینجااصلاموضوع تبدیل به یک اصطلاح شد.جالب اینکه وقتی تظاهرات ضد جنگ براه افتاد، بازمحور اصلی رسانه های آمریکایی چرایی حضور مردم در خیابان ها نبود،بلکه خشونت های آنها با پلیس محورقرار گرفت .

بعد از تهیه خبر ما باز هم با پدیده عوامل درون و برون سازمانی و سانسور مواجهیم؟

سانسور یک دخالت عامدانه برون و درون رسانه ای است. تمایل به ندادن اطلاعات هم در فضای رسانه ای رگ و پی تاریخی دارد.مخاطبان در دو وضعیت قضاوت می کنند:" حکومت گفته است ننویسید" یا" این روزنامه راستش را نمی نویسد" . اما وقتی رسانه دیرتر خبر می دهد حتی اگر واقعیت هم بگوید چون میان خبر و زمان انتشارآن فاصله افتاده است مخاطب می گوید آنها فاصله انداخته اند تا خبر را آنطور که خواستند بگویند. خواستند شرایط مطلوب را گزارش کنند نه و ضعیت موجود را.اما در دنیای امروز ارتباطات دیگر سانسور ندادن اطلاعات نیست ، بمباران اطلاعات است. کسانی که فکر می کنند هنوز می توانند با ندادن اطلاعات یک رسانه را مدیریت کنند خیلی از تحولات عقب افتاده اند. چون حتی کسانی که باور به ندادن اطلاعات هم دارند شیوه ندادن اطلاعات را هم دنبال نمی کنند.بلکه اطلاعات زیاد می دهند تا مخاطب در زیر اطلاعات زیاد نتواندتحلیل کند.

به نظر می رسد با آمدن MILBLOGGER ها (وبلاگ نویسهای نظامی) دیگر جایی برای سانسور باقی نمی ماند.

دقیقا.اینترنت ستون فقرات این اتفاق است.عده ای فکر می کنند می شود جلوی اینترنت را هم گرفت. اما شک نکنیدکه ممکن است همین اینترنت، فردا از داخل سیم برق واردمنزل شماشود.پس در دنیای مدرن امروز با شیوه ندادن اطلاعات نمی توان کار کرد.

اما هنوز این اعتماد به بلاگرها ایجاد نشده است

بله. مردم هنوز به نهادهای اطلاع رسانی اعتماد بیشتری می کنند تا افراد.اما در روند درازمدت ممکن است آن مشروعیتی که ما از آن صحبت می کنیم میان منبع و مخاطب شکل بگیرد مثلا یک وبلاگ به همان مشروعیت یک نهاد رسانه ای برسد. اما در وهله نخست اینگونه نیست مثل اینکه شخصی در کنار خیابان صندلی بگذارد و سخنرانی کند.

در برخی از بحرانها پاره ای از رسانه ها با وجود غولهای رسانه ای دنیا توفیق زیادی کسب می کنند .مثل توفیق شبکه العالم و العربیه در تحولات عراق. نمی دانم می شود نان این توفیق را شانس گذاشت یا مدیریت خبری؟

اتفاقا درمورد العالم این مورد بود. در کار تلویزیونی ماشینهای گران قیمتی به نام SNG   وجود داردکه درواقع  عهده دار"گردآوری اطلاعات  وپخش از طریق ماهواره" است.یکی از این ماشینها که متعلق به العالم بوددرهمان شب حمله آمریکایی ها در عراق مستقر بود وهمین، حکایت از شروع حمله می کرد. در زمانی که تلویزیون تصویر این ماشین را پخش می کرد ،لحظه ای تصویر محو شد گویا شبکه ازوقوع حمله ناامید شده است اما شانس یاری کرد و العالم برنده شد و حمله همان شب آغاز شد.این شانس یک تعبیر است و هوشمندی شبکه که در آنجا مستقر شود خود مساله دیگر.اما کارکردن بد با آن پدیده درست مثل کارکردن بدن انسان است شما اگر از بدن انسان آزمایش خون بگیرید اگر میزان کلسترول،چربی و میزان قند از میزانی منطقی برخوردار نباشد فرد از سلامت برخوردار نخواهد بود .بازی رسانه ای هم نوعی آزمایش است. اینکه آیاهنوز هم العالم با قواعد بازی می کند یا نه، من اطلاعی ندارم.اما می دانم الجزیره و العربیه حداقل هر از چندی بخاطر اختصاصی بودن نوارهایی که از القاعده می گیرند روی آنتن می روند.آنها با مدارک خود می گویند.حواست باشد ما خیلی به سوژه نزدیکیم.

اجازه بدهید با یک جمع بندی از تحولات و در حقیقت بحرانهای سال 84 نظر شما راهم در خصوص کارکردهای رسانه های داخلی مان در این خصوص هم داشته باشیم 

تضادهایی بین اطلاع رسانی رسمی و اطلاع رسانی رسانه ای ما وجود داشته است و باز هم وجود خواهد داشت. ممکن است رسانه ها بگویند اگر دست ما را باز می گذاشتند کار می کردیم. من فکر می کنم روزی می توانیم در این خصوص نظر قاطع دهیم که ببینیم آن آمادگی لازم را در برابر روزنامه نگاری بحران داشته ایم یا نه.آیا عناصر آن را شناسایی کرده ایم، آیا تکنیکهای آن را می دانیم و... تا زمانی که به آن نقطه نرسیده باشیم هرنوع قضاوتی  در این خصوص صحیح نیست چون ممکن است بر حسب تصادف جایی هم درست عمل کرده باشیم. اما این تصادفها محدود است. ما در ایران می توانیم یک سمینار خوب و یک کتاب خوب در خصوص روزنامه نگاری بحران داشته باشیم و مولفه هاو موانع آنرا( سانسور،اطلاع رسانی رسمی ،خطوط قرمز) استخراج کنیم اصلا بیاییم مثلا سقوط هواپیما را با موارد مشابه آن مقایسه کنیم و نتیجه گیری کنیم. ما دو نمونه سقوط هواپیمای تراژیک به غیر از ایران داشته ایم. یک مورد آن مربوط به انهدام هواپیمای  مسافربری ایرانی در خلیج فارس توسط آمریکایی هاست و دیگری مربوط به اقدام نیروهای شوروی سابق در انهدام هواپیمای مسافربری کره جنوبی  است. این دوبحران در ایران هیچوقت مورد تحلیل قرار نگرفت اما در دنیا اینکار انجام شد و معلوم شد آنچه در مورد هواپیمای ایرانی مطرح و اصل قرار می گرفت، مربوط به خطای انسانی یک نظامی بود در حالی که به همان خطا بعدها مدال دادند. اما در پوشش اخبار هواپیمای کره جنوبی روح قالب اخبار این بود که روسها عمدا اینکار را کردند.بیایید در همین مساله  سقوط هواپیمای حامل خبرنگاران هم ،کار کارشناسی انجام دهیم و با یک آسیب شناسی دقیق از کسانی که واقعه را پوشش دادنداعم ازخبرنگارو عکاسی که در صحنه بوده است تا سردبیری که برای ویژه نامه آماده شده است دعوت کنیم تا تجاربشان را بازگوکنند.امیدوارم این کار روزی انجام شود.

آقای دکتر از شرکتتان در این گفت و گو سپاسگذارم

من هم همینطور. موفق باشید

 

روزنامه نگار وظیفه دارد در همه حال مدافع حقوق مردم باشد

بسیاری از مشکلات ما در اثر ندانم کاری افرادی است که در رادیو تلویزیون فعالیت می کنند.این مطلب را دکتر محمدی ، استاد بازنشسته دانشگاه ناتینگهام انگلستان که به تازگی به ایران بازگشته است در گفت و گو با "پرانتز" عنوان می کند و اضافه می کند: تلویزیون به فرهنگ شکل می دهد. فرهنگ سازی کار ظریفی است و کسانی که می خواهند کار برنامه سازی کنند باید با وضعیت روحی و فرهنگی و اجتماعی مردم آشنا باشند.متاسفانه این نکته در این رسانه مغفولدکتر محمدی مانده است. این وضعیت در مورد روزنامه ها هم دیده می شودآنه بیش از حد غرب زده می شوند و معمولا ترجمه های مبتذلی را ارایه می دهند. این مسایل چه دردی را درمان می کند و کدام گره کور را باز می کند ؟چرا شما عکس یک کارگر یا یک کشاورز را با دستان پینه بسته اش در صفحه اول روزنامه تان چاپ نمی کنید؟ چرا مشکلات و دغدغه های زندگی روزمره او را منعکس نمی کنید. "اسکار"،و عکس هنرپیشه ها کدام درد محرومان جامعه را حل می کند؟ اسکار به چه درد ما می خورد .ما می خواهیم مسایلی را دنبال کنیم که با مسایل معیشتی مردم گره خورده است.بیکاری، بحران جمعیت، ترافیک و دغدغه های معیشتی و...باید مورد توجه رسانه ها قرار گیرد. مسایل دیگر جزو اولویتهای خبری دسته پنجم و ششم ماست.

پروفسور محمدی خاطر نشان می کند: من در میان رسانه ها نوعی عدم تعادل را مشاهده می کنم،برخی آنقدر شیفته غرب شده اند که می توان گفت از غربی ها هم غربی ترند و برخی دیگر هم از آنسوی بام می افتند.بیایید ملت و منافع ملی را در نظر بگیریم و من فکر می کنم روزنامه های ما خیلی به منافع ملی توجه نمی کنند و دایما در پی فروش روزنامه خود هستند.

محمدی بزرگترین مشکل روزنامه نگاران ایرانی را عدم امنیت شغلی ذکر می کند و می افزاید: دغدغه نبود امنیت شغلی امکان نگاه حرفه ای را از روزنامه نگاران سلب می کند.مشکل دیگر ، مساله جوامع در حال گذار است. در اینگونه جوامع هیچ چیز پایدار نیست سیاستها تغییر می کند و روزنامه نگار نمی داندباید چه سازی بزند و همین دغدغه او را به سمت خود سانسوری سوق می دهد. خودسانسوری یک بیماری است که بر روی نوشته روزنامه نگار اثر نامطلوب می گذارد.این است که می بینید روزنامه ها پر از مطلب است اما چیزی برای گفتن ندارد .در مواقعی که روزنامه ها آزاد تر بودند بقدری تند بودند که حد و حدود خود را نمی شناختند و برای صاحب امتیاز روزنامه ایجاد دردسر می کردند.ما حد و حدود خود را نمی دانیم تا کجاست و گاهی پا را از محدوده مشخص شده فراتر می بریم.

از نظر حرفه ای روزنامه نگاری پیشرفت زیادی داشته است،اما بدلیل کمرنگ شدن ارتباط ما با غرب، روزنامه نگاران نمی توانند از تجربیات دیگر کشورها استفاده  کنند و از شرایط کاری آنجا مطلع شوند.آشنایی با این رسانه ها اعتماد به نفس بیشتری را در روزنامه نگاران داخلی بوجود خواهد آورد و آنها سعی می کنند بیشتر کارکنند و خودی نشان دهند. اما متاسفانه نبود تعامل با رسانه های خارجی باعث رخوت در روزنامه نگاری ما شده است.

وی با مقایسه ای میان روزنامه نگاری ایرانی و روزنامه نگاری بین المللی می گوید:اگر صفحات مجموعه ای از روزنامه ها را با قیچی برش بزنید و کنار هم بگذارید شاید بتوان گفت که از درون آن بتوان شکلی ازاستانداردهای بین المللی روزنامه نگاری را یافت اما بطورکلی برخی از روزنامه های ما اصلا حالت روزنامه ندارند و صرفا یکسری واژه هاست که در کنارهم چیده شده اند.برخی روزنامه ها شباهت زیادی به روزنامه های حرفه ای دارند اما از نظر محتوایی بسیار ضعیف اند.معلوم نیست کار این روزنامه ها دادن اطلاعات به مخاطب است یا دادن آموزش به او و یا در پی چاپ آگهی بیشترند.روزنامه خوب اینجا هم ،حتی مقاله اورژینال ندارد و صرفا ترجمه های مختلف ، قراضه و درجه دو را شامل می شود.به نظر من قدری کیفیت نوشتاری روزنامه ها پایین آمده است.در زمانی که ما دانشجو بودیم نوشته های روزنامه نگارانی که مقاله می نوشتند و از بهترین روزنامه نگاران کشور بودند تاثیرات زیادی را در جامعه درپی داشت . هر پنجشنبه مرحوم حسن صدر مقالاتی را در خصوص انقلاب الجزایر می نوشت و در آنروز روزنامه اطلاعات 5هزار نسخه بیشتر منتشر می شد.اما امروزکمتر می توان تحلیل های خوب و اثرگذار را سراغ گرفت.با آنکه آنروزها خبری از دانشکده ها و مراکز آموزش روزنامه نگاری نبود و غالبا دبیران و معلمان به حرفه روزنامه نگاری روی می آوردند.گرچه امروز خوشبختانه مراکز زیادی مشغول تربیت روزنامه نگار هستند اما متاسفانه روزنامه ها آن انسجام گذشته را ندارند.

وی درپایان درخصوص محدودیتهایی چون سانسور در روزنامه نگاری می گوید: در همه کشورها مساله فیلتر گذاری وجود دارد ولی  این مساله شدت و ضعف دارد . شما نمی توانید برخی اسامی را ذکر کنید ویا در خصوص افراد خاصی مطلب بنویسید اما ضابطه خاصی برای این مسایل تعریف شده است. برای مثال اگر شما تصور می کنید که نوشتن راجع به ملکه الیزابت غیر از آنکه به فروش روزنامه تان کمک می کند ،مطلبی است که مردم بایداز آن مطلع شوند، قانون از شما حمایت می کند. چون روزنامه نگار وظیفه دارد در همه حال مدافع حقوق مردم باشد.مردم به خاطر خریدن آن روزنامه حامی آن روزنامه  می شوند.ودر شرایطی هم بالا و پایین آمدن تیراژ روزنامه تان است که به شما می فهماند که چه حرکتی از شما مورد پسند مخاطبان بوده است و چه حرکتی آنها را رنجانده است.

 

  

انتشار نسخه فارسی نشریه GLOBAL MEDIA JOURNAL

گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران قرار است نسخه فارسی نشریه گلوبال مدیا ژورنال رامنتشر کند.

درفراخوان ارسال مقاله برای این نشریه که استاد ارجمندم پروفسور کمالی پورزحمت ارسال آن را کشیده اند آمده است :"نسخه فارسی این نشریه برای دو شماره در سال برنامه ریزی شده است و اولین نسخه آن در بهار 1385 منتشر خواهد شد. با اینکه نسخه فارسی از نظر لوگو، صفحه بندی وبخشهای هر نشریه مشابه سایر نسخ است ولی از نظر محتوایی تقریبا مستقل و متفاوت است و فقط امکان دارد 20 – 10 درصد از مطالبی که در نسخه‏های دیگر منتشر شده است در نسخه فارسی مورد استفاده قرار گیرد و چنین استفاده‏ای از مطالب نسخه فارسی در سایر نسخه‏ها نیز وجود دارد چه اینکه این نشریه‏ها همگی در داخل مجموعه‏ای قرار می‏گیرند که با ابتکار و مدیریت دکتر یحیی کمالی پور استاد و مدیر گروه ارتباطات  در دانشگاه پردو (Purdue) پایه‏ریزی شده است. در شماره اول جهت‏گیری خاصی در نظر گرفته نشده است ونگاه ایرانی به حوزه رسانه‏ها و به ارتباطات در معنای عام مورد پوشش قرار خواهد گرفت. ادامه این مطلب و در حقیقت فراخوان ارسال مقاله برای این نشریه را می توانید اینجا بخوانید

 

دغدغه های استاد دات

دو چیز دغدغه اصلی من است،مهارتهای زندگی دیجیتال و مفاهیم مرتبط با جامعه اطلاعاتی.               

دکتر یونس شکرخواه در گفت و گوی خود با "پرانتز"بابیان این نکته اضافه می کند:احساس می کنم متاسفانه محافل دانشگاهی ما توجه چندانی به مهارتهای لازم در زندگی دیجیتالی ندارند و خیلی عقب تر از دانشجویان و جوانان این جامعه حرکت می کنند.وی می گوید: آنهاباساده ترین مسایل،از آشنایی اولیه با کامپیوترگرفته تا مراحل دیگر مثل استفاده از کامپیوتر به عنوان ابزاری برای روزنامه نگاری در طراحی و صفحه آرایی ، تحقیق از طریق اینترنت، طراحی یک سایت، آشنایی با زبانهای برنامه ریزی و... بیگانه اند. در واقع باید بگویم در حوزه دیجیتال خلا آموزشی را به شدت حس می کنم.          

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه اضافه می کند: ما وظیفه داریم بدون توجه به اینکه دولت شهروندانش را نسبت به مهارتهای دیجیتالی آموزش داده است یا خیر ، به این مساله توجه کنیم که آیا دانشجویانمان را نسبت به این مهارتها توانمند می کنیم یا نه. دکتر یونس شکرخواهدر گامی دیگر آنچه مطرح است توجه به تاثیرات فضای سایبر در زندگی معاصر ما و معرفت شناسی این فضاست که باید مورد تامل قرار گیرد.اگر بگوییم مهارتها حوزه علم فضای سایبر است ، این حوزه فلسفه فضای سایبر محسوب می شودو ما در این دو حوزه بشدت عقبیم. وی ادامه می دهد: احساس می کنم در کلاس درس با دانشجویانم براحتی می توانم درخصوص روزنامه نگاری سایبر صحبت کنم اما واحدی وجود ندارد که به من چنین فرصتی را برای حرف زدن با دانشجو بدهد.                                                                         

وی در خصوص دغدغه دیگر خویش می گوید: ما همین الان هم خیلی عقب افتاده ایم که در محیطهای آموزشی مان واحدهایی را در حوزه جامعه اطلاعاتی ارایه نکرده ایم . شما اگر واحدهایی را در زمینه جامعه اطلاعاتی بوجود بیاورید قطعا خواهید دید که مهارتهایی مانند مهارتهای دیجیتالی ،فلسفه فضای سایبر ، پژوهش در فضای سایبر و مفاهیمی چون آزادی بیان در مفهوم امروزی اش، تجارت الکترونی، حقوق سایبر و... باید در آن گنجانده شود. این مساله ای جهانی است که ما از آن غفلت کرده ایم ضمن اینکه به عنوان یک کشور پای دو بیانیه جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی یعنی ژنو 2003 و تونس 2005 را امضا کرده ایم و تعهداتی را نیز برای حرکت بسوی چنین جامعه ای برگردن داریم.  دکتر شکرخواه در پایان تاکید می کند: من اگر بخواهم برای فردا کارعملی کنم ترجیح می دهم اصلا کار عملی نکنم و تنها در این دو حوزه تدریس کنم و در همین دو حوزه نیز تالیف و یا ترجمه کنم.                                                  

 

فیلترینگ با حق آزادی اطلاعات تعارض ندارد

اهتمام مدیران کشور باید مصروف این موضوع باشد که بزودی زمینه دسترسی آزاد و رایگان به اینترنت  برای عموم مردم فراهم شود. این مساله مقدمه ای است تا در جامعه جهانی ، شاهد تحقق" جامعه دانایی " در کشور باشیم . دکتر نقیب السادات با بیان این مطلب در گفت و گو با پرانتز ادکترنقیب الساداتضافه می کند: حق استفاده از شبکه اینترنت و بهره مندی از اطلاعات روز جهانی منحصر به یک یا چند طبقه محدودنیست چرا که همه می دانند بیسوادی امروز دیگر ندانستن خط و کتابت نیست بلکه بیسوادی امروزدرعدم استفاده از امکاناتی است که زمینه دسترسی ساده تر و زودتر به اطلاعات رافراهم می سازد، امروز در حوزه اطلاعات استفاده از همین تکنولوژی های جدید و مهارتهای خاص اطلاعاتی خود ابزار باسوادی جامعه را فراهم می کند. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی اضافه می کند: مساله ای که امروز مطرح است موضوع از میان بردن شکاف و فاصله میان کشورها به لحاظ اطلاعاتی و برخورداری از حق دسترسی ارزان قیمت  و به روز بودن اطلاعات است که باید مطمح نظر قرار گیرد.امیدواریم وعده های داده شده مسوولان درخصوص فراهم ساختن زمینه دسترسی ارزان قیمت و یا رایگان به اینترنت ظرف یک سال آتی محقق شود .

این پژوهشگر حوزه ارتباطات با اشاره به ارتباط میان حق آزادی اطلاعات و ارتباط آن با مساله فیلترینگ می گوید: فیلترینگ موضوعی است که در تمام دنیا مطرح بوده است و منحصر به ایران نیست.

 همه کشورها هر سایتی را که با مواد بیانیه آزادی اطلاعات در تعارض قرار گیرد فیلتر می کنند. هر کشوری که این بیانیه را پذیرفته است و تابع آن است باید آن را رعایت کند . از آمریکا و کانادا تا کشورهای مثل چین و کشورهایی که دیدگاههای بسته تر کمونیستی سوسیالیستی قدیم را دارند و کشورهای اسلامی نیز این مساله وجود دارد. فیلترینگ ارتباطی به دسترسی رایگان و ارزان و آزادانه به اینترنت ندارد. اگر آزادی در چارچوب قانون را بپذیریم وقفه ای را شاهد نخواهیم بود آنچه وجود دارد فیلترینگ اشتباه برخی سایتهاست که باید مورد بررسی قرار گیرد. ما می توانیم چارچوب و ضابطه خاصی را برای خود تعریف کنیم که این مهم توسط قوه قضاییه انجام شده است. شما نمی توانید در آمریکا و کشورهای سرمایه داری حتی یک مطلب که مغایر با سرمایه داری پیدا کنید  اگر پیدا کردید به من نشان دهید تا به شما جایزه دهم.این استدلال تیغ دو لبه است همان مراجعی که اجازه می دهند برخی سایتها آزادانه فعالیت کنند همان مجاری قانونی رای به مسدود بودن برخی سایتها می دهند. به نظر من این مساله حق هر نظام است .