"زبان و فرهنگ رسانه ای دشمنی خانگی است " این مطلب را دکترمیرجلال الدین کزازی در گفت و گو با پرانتز عنوان می کند. به عقیده این استاد دانشگاه علامه طباطبایی نه تنها روزنامه ها و مجله ها ، که رسانه های همگانی به توانمندی و پیراستگی و آیینی زبان فارسی یاری نرسانیده اند. وی همچنین می گوید:یکی از سرچشمه های دشواری و گرفتاری کنونی ما در زبان همین رسانه هایند ؛ بویژه رسانه های دیداری و شنیداری که بیشترین کارایی و اثرگذاری را در مردم دارند.من بارها گفته ام که رسانه به تیغی دو دم می ماند ؛ هم می تواند بسیار زیانبار و گزند رسان باشد ؛ زبان و فرهنگ بومی را آسیب برساند و هم می تواند بسیار کارساز و سودمند باشد و زبان و فرهنگ ملی را یاری برساند و نیرو ببخشد ، بسته به اینکه چه شیوه ای را در رفتار برمی گزیند.اگر فلان گوینده صدا و یا سیما به لغزشی در زبان دچار آید این لغزش می تواند در زمانی اندک در سراسر کشور حتی در دیگر سرزمینهای پارسی زبان گسترش پیدا کند چون رسانه ها درکنج خانه های ما راه برده اند از این روی زبان فارسی امروز با دشمنی روبروست که بسیار نیرومند است.این اسطوره شناس ادب فارسی با تاکید بر اینکه زبان و فرهنگ رسانه ای دشمنی خانگی است توضیح می دهد که در گذشته اگر لغزشی در زبان پدید می آمد سالیانی دراز می بایست می گذشت تا آن لغزشی که از زبان کسی و یا از قلم او پدید آمده بود آنچنان گسترش می آورد تا در زبان و قلم همگان روان شود برای همین زبان چندان به لغزش و سستی و کاستی و بیماری دچار نمی آمدمگر هنگامی که شیوه و شیرازه فرهنگ به یکباره در هم می ریخت و دگرگون می شد اما امروز کمترین لغزش در رسانه ای می تواند به لغزشی فراگیر تبدیل شود از اینجاست که رسانه ها می باید در آنچه می گویند و در آنچه می نویسند سخت باریک بین باشند. مبادا زبان را در راهی اندازند که به سود آن نمی انجامد.
این پژوهشگر معاصر کشورمان در خاتمه تاکید می کند : برای اینکه زبان فارسی آنچنانکه در درازنای روزگاران پاییده است ، همچنان پایدار بماند ایرانیان و پارسی زبانان می باید غم آنرا بخورند و بدان بیندیشند تا این زبان چونان یکی از برجسته ترین زبانهای فرهنگی و ادبی جهان همچنان بر جای بماند.اگر روزگاری زبان پارسی از میان برود ، تنها ایرانیان و پارسی زبانان نیستند که زیان خواهند کرد ؛ در آن هنگام فاجعه ای فرهنگی در پهنه گیتی روی خواهد داد.انبوهی وام واژه ها و واژه های بیگانه اندک اندک زبان را از توان بنیادین و سرشتینش در پویایی و واژه سازی تهی خواهد کرد و بدین سان زبان به تالابی از واژگان دگرگون خواهد شد.
از نظر ما روزنامه نگاران، قهرمان اصلی روزنامه نگاری ، خبر است. این مطلب را دکتر نمک دوست تهرانی در گفت و گوی خود با "پرانتز" عنوان می کند. وی همچنین معتقد است:خبر برای روزنامه نگار مثل زمین و یا شبیه مادر است.هر چه بخواهد بروید در خبر خواهد رویید و هر چه بخواهد متولد شود از خبر متولد خواهد شد.ما به بسط خبر گزارش می گوییم و وقتی می خواهیم خبر خود را عمق ببخشیم ،مصاحبه تخصصی می کنیم و یا مقاله می نویسیم.هر اتفاقی که می افتد باید قهرمان اصلی آن خبر باشد. دکتر نمک دوست با یاد آوری این نکته که گزارش ،مصاحبه و مقاله باید بر مرکب خبر سوار شود، اضافه می کند: به نظر من آنچه که در روزنامه نگاری کمتر مورد توجه قرار گرفته و مغفول واقع شده است، خبر است. ما بیش از اندازه به مقاله و مصاحبه معطوف شده ایم.من قبول دارم محدودیت وجود دارد؛ اما باید تلاش کنیم و خبر تولید کنیم. امروز وقت بسیاری از همکاران ما بر روی خبرهای پوششی متمرکز شده است، گرچه اینگونه خبرها و مصاحبه های مطبوعاتی نیز باید انعکاس یابد ، اما نباید از تولیدخبر ؛ آنهم خبری که بتواند روشنگر باشد،خبری که بتواند به فهم مناسبات اجتماعی کمک کند ، غافل بمانیم. آرزوی جدی من این است که روزنامه نگاران ما به همان اندازه که برای مقاله نویسی وقت می گذارند هر روز به تولیدخبر فکر کنند ؛خبرهایی که لازم است بر روی آن مصاحبه و یا گزارش و یا مقاله تولید شود . دکتر نمک دوست با تایید محدودیتهای خبرنویسی می افزاید: من از محدودیتهای خبری در جامعه مطلع هستم و وجود این محدودیتها را انکار نمی کنم؛ اما وجود این محدودیتها نباید به بهای دلسرد کردن خبرنگاران تمام شود و یا اینکه ترجیح دهند مقاله نویس و یا گزارش نویس شوند و یا بر روی مصاحبه های مطبوعاتی متمرکز شوند.ما باید جنگ کسب خبر را پیش ببریم و باید بکوشیم خبر را بدست آوریم چون اگر بخواهیم مصاحبه کنیم و یا گزارش بنویسیم و یا مقاله بنویسیم و از عهده اینهمه برآییم باید به خبر متکی باشیم.جامعه ما کم خبر است .من از آن دسته آدمهایی هستم که معتقدم بر طبق ادبیاتمان خبر مساوی است با آگاهی. باید کمک کنیم تا از طریق دادن خبر درست ، روشن ، سریع ،مهم و خبر بدور از جانبداری که مساله مردم در آن باشد جامعه را آگاه کنیم. وی در خاتمه با بیان این نکته که خبر نویسی باید در تمامی فعالیتهای رسانه ای مورد تاکید قرار گیرد می گوید: به نظر من نقص اساسی در این است که نسبت خبر در قیاس با سایر تولیدات رسانه ای کم است و وقت آن است تا روزنامه نگاران برای جبران این ضعف همت کنند و همه کارهای روزنامه نگارانه اعم از روزنامه ها ، خبرگزاریها ، روزنامه های آنلاین و روزنامه نگاری رادیو تلویزیونی سهم خود را در دادن خبر ادا کنند.این مساله به مفهوم خبرگزاری شدن روزنامه ها نیست.روزنامه جای گزارش ، مقاله و مصاحبه است و در عین حال در روزنامه است که باید به خبر عمق بخشید اما بالاخره باید خبری وجود داشته باشد که ما آنرا عمق ببخشیم نه آنکه خبرها عمدتا به خبرگزاریها متکی باشد و روزنامه نگاران کار خود را در گزارش نویسی و انجام مصاحبه خلاصه کنند .
روی قلب پرولاپسی و اسپاسمی ، اما دوست داشتنی و بی نظیرش نام خیلی ها را نوشته است ؛ از آقا یعقوب ، آقا اژدر ، آقا جلال و آقا اسماعیل، چاپچی های ایام سربی چاپخانه ظفر گرفته تا صابری فومنی ، رقیب کاری و دوست شفیقش یا" ممیز" ،همانکه او را" نیم رخ سنگی کرانه کیش" می خواند ، یا معتمد نژاد که او را خورشید و خود رافانوس و پیه سوز لقب می دهد و یا پروفسور کمالی پور که حالا دیگر نشان کدخدای رسمی ، افتخاری و بدون دستمزد دهکده جهانی او را هم یدک می کشد ، یا نمک دوست ،هم او که وقتی در راهروی طبقه دوم دانشکده ارتباطات اتاق گرفت ، یک کلید هم برایش ساخت تا او هم اتاقی داشته باشد. یونس ، مونس نسل قلدر و لوطی اینترتایپهای سربی ، گارسه ، رانگا و ورساد است .خودش می گوید:"روزگاری بود که با سرعت برق و باد ریخت توی شکم کارد خورده کامپیوترهای بی معرفت ، لوس و ننر، ولی خب بسیار هم موثر و کارا.کامپیوترها یه نسل قلدر ،با معرفت ،سختکوش و لوطی رو عین بولدوزر ریختن توی حومه سرد و تاریک حافظه ها"من هنوزبوی سرب ماشینهای اینترتایپ را در مشام دارم وصدای ماشینهای حروف ریز هنوز در گوشم می پیچد، من دوست داشتم در اتاقم یک گارسه داشته باشم."
50 سالگی را می توانی بهانه کنی تا یکباردیگر سراغش را بگیری و مثل خیلی های دیگر که سراغش می روند از او بنویسی.اما اینبار صادقانه برایت می نویسد :" من یک آدم ساده ام ،مثل همه آدمهای کوچه و خیابون ولی لطف دوستانی مثل تو باعث شده که یک مسیر مشخص تر را دنبال کنم و در واقع همین نوع نگاهها جبرا مرا تبدیل به آدمی کرده است که چون زیر نگاه دیگران است باید رفتار منطقی تر و جسورانه تری داشته باشد.خدا هم به من عنایت داشته که بد دیگران را نخواهم و بکوشم برای دیگران مفید باشم .همین و بس و وقتی قرار باشد روی این نوع زندگی نور انداخته شود به خدا خودم بیشتر عذاب می کشم وانگهی انصافا در برابر خورشیدی مثل دکتر معتمدنژاد که زندگی صنفی و بعد هم زندگی اخلاقی امثال من و تو و بقیه شاگردانش مدیون ایشان است پرداختن به فانوس و پیه سوزمنطقی است؟ خودت کلاهت را قاضی کن... چه کنم عادت کرده ام به پله های طی نشده فکر کنم و چون چنین است رسیدنی برایم در کار نیست." وروزی دیگر روی تابلو "دات" با خط درشت تواضع اش اینچنین می نویسد: "با خبر شدم جمعی از دوستان عزیزم دنبال تدارک مراسمی برای پنجاهمین سال زندگی ام بوده اند تا بهانه ای باشد برای پاسداشت دوستی ها .از بن جان از آنها سپاسگذاری کردم ولی در عین حال از آنها خواستم چنین کاری نکنند.محبت کردند و پذیرفتند. این چند سطر را هم نوشتم تا از این طریق از دوستان دیگری هم که موفق به دیدنشان نشدم تشکر کنم و درخواست مشابهی داشته باشم.چنین کارهایی شیرازه دوستی ها را محکم می کند ولی هستند کسانی که سالهای عمرشان بسیار پربارتر از من و امثال من گذشته است.
سکوتی معنا دار
سکوت معنا دارش کلافه ات نمی کند ، لج ات را در نمی آورد؛ چرا که معتقد است :" من فقط درباره سه سکوت زبان ، سکوت ذهن و سخت تر از همه سکوت اراده خوانده ام و عاجزم از عمل به آنها ؛چرا که قیل و داد آسانتر از سکوت و تن سپردن به تمناها ساده تر از رسیدن به بی تمنایی است." می گوید:" راستش اساسا با مدام حرف زدن میانه ای ندارم و درباره خیلی چیزهای دیگر هم ننوشته ام. من ترجیح می دهم از وظیفه معلمی خود عدول نکنم ، ولی ظاهرا همه از همه درباره همه چیز توقع دارند.به گمان من انسانها غالبا بیش از گفتن نیازمند شنیدن هستند.من که فکر می کنم اگر غیر از این بود خداوند به انسان یک زبان و دو گوش نمی داد! " و دوباره خودش ترا یاد این ضرب المثل روسی می اندازد که پرنده را از پروازش می شناسند.
یونس را هم باید از نیم قرن تلاشش شناخت ، مهم نیست کسی او را اکتیویست یا هیپوکریت بخواند و دیگری او را پدر سایبر خطاب کند." من تا وقتى که به اصول حرفه اى شغلم، پایبندم، از اینکه محافظه کار یا هر چیز دیگر نامیده شوم، ناراحت نمىشوم. در تعریف علمى روزنامهنگارى مىتوان این را دید که آیا روزنامهنگار آمده است که «تغییر گرى» ایجاد کند یا «تبیین گرى». شاید نسل من، نسل تبیینگر بود. ما مىخواستیم محیط را «تبیین» کنیم و به اعتقاد من این نوع نگاه به روزنامه، [حرفه ایترین و علمىترین کمک به «تغییر» در جامعه است. من معتقدم که نمىتوان در جنگ بین احزاب، یک جزیره امن براى خود فراهم کرد. نگاه من این است که این نوع روزنامهنگاری حزبى، قابل تسرى به کل روزنامهنگارى نیست. من فکر مىکنم که چه روزنامهنگار راستى و چه چپى، باید خبر و مطلب را خوب پردازش کند و ارایه کند. مگر روزنامههاى جمهورىخواهان در آمریکا، بدتر از روزنامههاى دموکراتها ارایه مىشود؟ "
وقت اورانیوم است!
وقت برای او نه طلا که ارزشی همچون" اورانیوم" دارد! می گوید: "واقعا بعضی وقتها چقدر بده که وقت خیلی زود میگذره.برنارد شاو میگه همه چی دیر یا زود واسه همه اتفاق می افته اگه وقت به حد کافی باشه!" و روزی دیگر آرزو می کند که :"کاش می شد وقتهای تلف شده راهم از recycle bin برداشت . شاید از همین رو است که از جهانی کردن کلاسهای" ضرابخانه" اش در "دات "ابایی ندارد."من نه متخصص سیاست هستم ، نه اقتصاد و نه متخصص حقوق و نه متخصص خیلی چیزهای دیگر .تنها دانش من درباره مدیریت به زمانی در دهه شصت بر می گردد که با دوست قدیمی ام دکتر محمد مهدی فرقانی در نشریه تدبیرکار می کردیم و در واقع پرداختنم هم به ارتباطات از این نظر است که معلم ارتباطات هستم و به نظرم این کار را کمتر از بقیه کارها خراب می کنم! و تابلوی دات( نقطه ) را هم آگاهانه بر سر در این کلاس بی دیوار آویخته ام تا یادم نرود که اینجا نقطه ای کوچک است در دنیای بزرگ متون .آموختن ، سخت است و تلخ ، مثل دانایی .آموختن رها کن ،اندوه سرآید.خیلی ها هم آمده اند تا یک شبه از فرش به عرش برسند و همینها هستند که e- zine را با me-zine اشتباه گرفته اند. همه می پرسن از کی تا حالا تو این قدر وقت پیدا کردی که روزانه وبلاگ سیاه کنی. من فقط می خواستم این دات را به ادامه کلاسهایم تبدیل کنم همین و بس.اما لطف دوستان در لینک دادن ، این دات رابه یکی از ادات ! شکنجه من تبدیل کرده است . من سعی می کنم در این وبلاگ به ارتباطات از منظر علمی نگاه کنم و اگر دست داد، گاه گداری هم چیزهای دیگری بنویسم.بی هیچ تعارفی من همیشه از نسل جوان پرانرژی آموخته ام و می آموزم. بسیاری از دانشجویان من این جمله را بارها از زبانم شنیده اند: در هر انسانی چیزهایی برای آموختن هست ودر آن لحظات همه ما شاگرد هستیم.
من اندیشمند نیستم
یونس ممکن است گاهی هم بگوید که از فرط خستگی ، قطعه گیجگاهی مغزش در حال جابجایی است ، یا آنکه ساعت بدنش به هم خورده و یا حتی وبگردی پسرش "میلاد" ؛ فرصت حضور در "دات" را به او ندهد و یا روزی هم مودم لپ تاپش اشتباهی به پریز برق بخورد و بسوزد، اما کمتر شده است که کلاسش را تعطیل شده ببینی. وبلاگ برای او تکرارضرباهنگ همان عشقی است که می توانی نجواهای آشنایش را در غبار سربی فضای حروفچینی آنروزها بشنوی.شکرخواه خود را نه اندیشمند که معلمی می داند که می کوشد اندیشه را در خدمت شناخت واقعیت درآورد."من اساسا اندیشمند نیستم ، اما همواره کوشیده ام تا به عنوان یک انسان و معلم ؛اندیشه و اندیشیدن را در خدمت حل مشکل یا مشکلات موجود در یک موقعیت قرار دهم و به خصوص در مسیرحل مشکلات مربوط به موقعیتهای آموزشی که در آن قرار دارم.
اندیشه کردن و اموختن، نحوه اندیشه و حتی ترجمه یک اندیشه و یا اندیشه ها ؛اگر در خدمت شناخت واقعیت و موقعیت و در خدمت حل مشکل و یا مشکلات نباشد؛ گرفتن وقت خود و دیگران است و من از این منظر نتوانسته ام با روشنفکری به معنای کلاسیک آن کنار بیایم؛ عقل و اندیشه نصف و نیمه من ، عمدتا رو به دنیای واقعی داردو ابتدا به قصد تبیین صحیح موقعیت به کار می رود و بعد اگر شانس تغییر و یا تصحیح کار و باوری پیش بیاید؛ احساس آرامش بیشتری می کنم ( من به روزنامه نگاری هم از همین زاویه تبیین موقعیت به جای تغییر موقعیت نگاه می کنم ) وفکر می کنم راه حلهای واقعی وارد و یا بر ما عارض می شود و یا بر دیگران عارض می کنیم.شاید هم توجه دانشجویان به مباحث ارتباطی کلاس های من عمدتا به دلیل همین نگاه معطوف به موقعیتها باشد و نه مطلق گرایی در طرح تئوریهای گوناگون بی آنکه معلوم شود به چه درد آنها می خورد...من در آموزش ارتباطات از کسی تقلید نمی کنم، من از بسته های فکری آماده و به خصوص وارداتی و بی توجه به نیازهای موقعیتها می ترسم و در کاربرد هر بسته فکری آماده و بخصوص وارداتی ؛ نوعی مطلق نگری و خیال خوش می بینم .
به عنوان معلم ؛ حامل اندیشه های ترجمه ای نیستم و نخواهم شد و اگر مجبور به تدریس دروس ارتباطی یک دانشگاه حتی معتبر جهانی شوم ؛ باز هم آن دروس را از صافی موقعیت ایرانی ، شرقی ،دینی و ... خواهم گذراند تا آن مباحث، پیوست موقعیت من و دانشجویانم شوند و نه وبال گردن ما؛ به ما ضمیمه INFORMATION IS POWER شوند و ما را ضمیمه خودشان نکنند."
دنیا به اندازه ماوس پد
دنیا از منظر شکرخواه گاه به اندازه ماوس پد ( ( mouse pad کوچک می شود و او گاه همه چیز را ازهمین منظر تورق می کند ، دوستی های سایبر را مثل حبابی می داند که زود متولد می شوند و زود می میرند و گاه زندگی را به رانندگی با تراکتور در مسیری پر از پستی و بلندی تشبیه می کند که عاقبت باید به مزرعه مقصود رسید.همین اندیشه است که او را از خودستایی بیزار کرده است.:"یک سر خوب و یک قلب خوب ترکیب وحشتناکی درست می کند. من با این حرف نلسون ماندلا موافقم .دوست دارم سرم به معلمی بند باشد و دلم از هیچکس دلگیر نباشد.مهم نیست چه کسی چه چیزی درباره من یا شما می نویسد.مهم این است که چه کسی و چگونه آنرا می خواند.رسانه بوق ماشین نیست که اگر آن را فشردید - ولو ممتد – حتما از سر راهتان کنار بروند.وبلاگ هم یک رسانه است.ناخود آگاه مثل خیلی ها نباشید که داعیه جریان ازاد اطلاعات و آزادی بیان دارند اما در عمل نوشته هایشان و استفاده هایشان از اینترنت هم تبلور بارز رسوخ نظریه تزریقی در تار و پودشان است.من نه فرصت وبگردی دارم نه ISPها چنین اجازه ای می دهند.نه به چنین قاعده ای پایبندم که فقط وبلاگ – آنهم همه وبلاگها – را ببینم نه اینکار را عملی می دان و نه عقلانی.
فضای وب فضای آزادی است و هر کس امکان اظها ر نظر دارد و این بزرگترین تفاوت این فضا با سایر گفتمانهاست.تنها نکته این است که با تکیه بر آزادی بیان ، آزادی دیگران را در پذیرش و یا رد نظراتمان به گروگان نگیریم و به قاعده کنکور ایده ها که قاعده فراگیر فضای وب است پایبند باشیم و فراموش نکنیم که در هر انسانی چیزهایی برای هست و در آن لحظات همه شاگرد هستیم. با این دیدگاه ، هر کاربری می تواند پوئن های خاص خودش را داشته باشد.اگر قلبم اجازه داد و زنده ماندم سعی می کنم نتایج رساله دکترایم را که درباره روزنامه نگاری سایبر در جامعه اطلاعاتی و تاثیرات تکنولوژیهای نوین ارتباطی بر آزادی بیان است کتاب کنم تا ببینید حتی با دهها پژوهش ، رساله و کتاب دیگر هم شاید فقط نوک کوه یخ سایبر ژورنالیسم و نقاط اتصال آن با جامعه اطلاعاتی که وبلاگ گوشه ای از آن است ترسیم شود. به گمان من فضای شبکه ای وب پایه ،بیش از آنکه به پاسخهای بی حساب نیاز داشته باشد به پرسشهای با حساب نیاز دارد.در پرسشهای رساله ام که با روش کیو (ویلیام استیفنسون) تدوین شده به جز پاسخهای کارشناسان ایرانی ، پاسخهای برجسته ترین کارشناسان و جهره های جهانی عرصه سایبر ژورنالیسم هم وجود دارد.یکی از ان دیدگاهها که متعلق به دن گیلمور است می گوید وبلاگها به اکوسیستم روزنامه نگاری پیوسته اند. من با رسانه های بزرگی که احساس می کنند وبلاگها ربطی به آنها ندارند مخالفم."
وظیفه معلم ارتباطات
یونس شکرخواه را باید پدر روزنامه نگاری سایبر در ایران دانست . "دات"، فضای آموزشی و دانشگاه مجازی او نه از دانشجویانش شهریه ای مطالبه می کند و نه آنها را در چنبره جزوه های چند پاره و از هم گسیخته دیگران گرفتار می کند .با این حال هر از گاه با آمدن استادی به فضای مجازی از سپردن میدان به دیگران سخن به میان می آورد:"آمدن جمع زیادی از همکاران دانشگاهی به فضای وب باعث شده تا هر از چندگاهی چیزهایی در حاشیه آموزش ارتباطات بنویسم – که می دانم برخلاف فلسفه دات بوده و سعی می کنم دوباره به ریل برگردم –وحتی خوشحال می شوم که حالا با حضور معلمان شایسته ارتباطات در فضای اینترنت ؛ حتی می توانم اصلا اینجا ننویسم و به کارهای دیگر برسم؛ چون آنها هستند و خوب هم می نویسند.
شکرخواه کلیشه نیست
شکرخواه کلیشه نیست . او بدون سربازی کردن ژنرال نشده است ،بیش از دودهه ازحیاتش بی آنکه به تاختن در میانه خط ممتد بزرگراه سیاست سپری شود ، به ایستادن باوقار پشت خطوط عابرانی سپری گردیده است، که بارقه امید به موفقیت را در چشمان یکایک آنها می خواند. او عادت ندارد از روی الگوی دیگران حتی برای یورش به دشمنانش تراوای کینه را خراطی کند. شکرخواه کلیشه نیست...
رییس دانشکده علوم اجتماعی وارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی یکبار دیگر در گفت و گویی با "پرانتز" به برخی از انتقاداتی که به اظهارات وی در خصوص روزنامه نگاری آنلاین شده بود پاسخ داد.
دکتر فرقانی اینبار با تفکیک دو مقوله روزنامه نگاری آنلاین و وبلاگ نویسی از یکدیگر گفت :" مقصود من از روزنامه نگاری آنلاین نه نسخه الکترونیکی روزنامه ها ی شناخته شده در اینترنت ، بلکه گونه ای از روزنامه نگاری شخصی است که افراد بر اساس ذوق و ذایقه شخصی شان وضمن ایجاد صفحات مخصوص به خویش در اینترنت ، مطالب مورد نظرشان را درقالبی تحت عنوان وبلاگ عرضه می کنند." وی همچنین گفت:" اگر چه افراد زیادی نیز ممکن است به این وبلاگها مراجعه کنند، اما اطلاق حرفه ای گرایی بر این نوع روزنامه نگاری صحیح نیست.ما برای حرفه ای گرایی در روزنامه نگاری چند ویژگی قایلیم ؛ نخست اینکه این شغل ، حرفه دایمی و با اجرت فرد محسوب شده و محل اصلی امرار معاش فرد از طریق آن حرفه باشد و دیگر آنکه معیار ها و ضوابط تخصصی و علمی و حرفه ای روزنامه نگاری نیز در آن لحاظ شود.
"دکتر فرقانی اضافه کرد:"آنچه باعث سوء تفاهم برخی از همکاران ما شده است این است که توصیف من را به همه اقسام روزنامه نگاری آنلاین نظیر آنچه در جام جم آنلاین و یا همشهری آنلاین وجود دارد تعمیم داده اند. در سیستم این روزنامه ها عده ای روزنامه نگار، دست اندرکارتولید محتوا برای این شکل از نشریات اینترنتی هستند و همان تعریف روزنامه نگاری حرفه ای بر آن تعلق می گیرد.بنابر این شاید در اینجا یک سوء تفاهم پیش آمده باشد.مقصود من نه نسخه های اینترنتی روزنامه های موجود و شناخته شده ، بلکه عمدتا شامل طیفی از وبلاگها و وب سایتها بوده است که افراد بصورت شخصی در پی ایجاد آن هستند وآنها را ایجاد کرده اند . این شیوه روزنامه نگاری اولا خیلی شخصی است و ثانیا به آن معنا حرفه ای نیست که افراد از طریق آن ارتزاق کنند و به عنوان یک حرفه به آن نگاه کنند. بلکه به عنوان کاری جنبی و تنها برای پاسخگویی به نیازهای یکسری از مخاطبان و یا پاسخگویی به علایق خود شخص مطرح است ، اینکه هر فرد که دست به ایجاد یک وبلاگ زد خود را یک روزنامه نگار ، آنهم روزنامه نگار حرفه ای بداند، یک تصور غلط است. روزنامه نگار حتی می تواند خود را به عنوان یک روزنامه نگار آماتور تلقی کند اما اگر بخواهد خود را حرفه ای معرفی کند ، این دیگرجای بحث و تامل دارد. البته من معتقدم تمام کسانی که حتی وبلاگ نویسی می کنند به هر حال در طیف بسیار متنوع شده امروز روزنامه نگاری قرار می گیرند ولی بالحاظ کردن تعاریف خاص خود ، و نه به عنوان روزنامه نگار حرفه ای در تعریفی که ما از آن می شناسیم ." رییس دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در خاتمه بار دیگر با یادآوری تفاوتهای روزنامه های آنلاین و وبلاگها گفت:"روزنامه آنلاین ویزگی خاص خود را دارد به این معنا که محتوای آن حداقل روزی یک بار تغییرمی کند و افرادی به صورت حرفه ای دست اندرکار تولید محتوا برای آن سایت بخصوص هستند و همان وظایفی را که در تحریریه روزنامه مکتوب انجام می دهند برای یک روزنامه اینترنتی هم انجام می دهند .اما وبلاگ ، صفحه ای شخصی است که هیچ یک از ساختار حرفه ای نه به لحاظ نگارش و نه به لحاظ سبک و ساختار و نه به لحاظ تعریفی که ما از روزنامه نگار حرفه ای به عنوان یک شغل ثابت و با اجرت و دایمی می شناسیم را ندارد.پس نمی توان به وبلاگ نویسی روزنامه نگاری حرفه ای اطلاق کرد اما می توان گفت که بلاگرها روزنامه نگار هستند و در میان طیف رنگارنگ انواع روزنامه نگاران حرفه ای و آماتور و وب سایت نویسان حرفه ای و... قرار می گیرند اما اطلاق روزنامه نگار حرفه ای بر آنها اشتباه است."
"روزنامه نگاری آنلاین حرفه نیست، نوعی جریان تولید ، توزیع و چرخش اطلاعات است و خیلی ها در قبال پرداختن به آن دریافت مالی ندارند ولی لازم است نوعی اخلاق ارتباطی بر این نوع رسانه ها بدلیل احترام به حقوق فردی و اجتماعی مردم و جامعه حاکم باشد." رییس دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفت و گو ی اختصاصی خود با "پرانتز " ضمن بیان این نکته تاکید می کند که :" بحث بر سر این است که باید جان ، مال و ناموس ، حیثیت ، آبرو، حریم خصوصی وخانوادگی افراد از تعرض مصون بماند ، این تعرض خواه می خواهد از سوی دولت انجام پذیرد و خواه از سوی شهروندان شکل گیرد .تمامی وجوه زندگی شهروندان باید از تعرض مصون بماند مگر در جایی به حکم قانون."دکتر مهدی فرقانی با اشاره به مشکلات روزنامه نگاری الکترونیک می گوید:"متاسفانه مشکلات روزنامه نگاری آنلاین و الکترونیک این است که هیچگونه نظارت و کنترلی بر صحت اطلاعات منتشره صورت نمی گیرد و دیگر آنکه در بسیاری موارد این روزنامه نگاری به وسیله ای برای تسویه حسابهای شخصی ، گروهی ، سیاسی و در نتیجه وارد کردن تهمت و افترا و اتهام به افراد تبدیل شده است به نظر من باید اصولی ناظر بر صحت و ارزش اطلاعات وجود داشته باشد ." نویسنده کتاب ارتباطات سنتی در ایران در عین تاکید بر وجود آزادی انتشار اطلاعات می گوید:" آزادی در تمامی نقط دنیا و در تمامی قوانین با مسوولیت همراه است .آزادی بدون مسوولیت معنا ندارد و به جز بی بندو باری وتحدید آزادی ارمغان دیگری را به همراه نمی آورد. بنابر این مسوولیتی که در کنار آزادی مطرح است رعایت حقوق فردی و اجتماعی دیگران است و رعایت همین حقوق اقتضا می کند که حداقل نوعی ضابطه اخلاقی در این محیط وجود داشته باشد و این مفهوم به معنای سانسور و نظارت مستقیم نیست .رسیدگی به تخلف باید وجود داشته باشد در غیر اینصورت هیچکس احساس امنیت نخواهد کرد.من آن نوع آزادی را که درشهروندان در آن احساس امنیت نکنند نمی خواهم."
وی در خصوص چگونگی نظارت بر این شیوه تولید اطلاعات معتقد است:"باید تشکلها و انجمنهای روزنامه نگاران آنلاین شکل بگیردتا آنها خود ،مبانی اصول اخلاقی را تعریف کنند که مطمئنا این اصول می تواند در برخی موارد با اصول اخلاقی روزنامه های چاپی مشترک و در برخی موارد بدلیل ماهیت متفاوت این روزنامه نگاری، متفاوت باشد.این عده خود باید بر نحوه کار این تشکلها نظارت داشته باشند و باعث رسوایی کسانی شوند که از این ابزار سوء استفاده می کنند ." دکتر فرقانی در خصوص چگونگی ضمانت اجرایی قوانین در روزنامه نگاری الکترونیک می گوید:"ضامن اخلاق حرفه ای ، اعضای آن حرفه هستند. اخلاق حرفه ای قانون نیست که از طریق دادگاه بتوان آن را پیگیری کرد و متخلف را به مجازات رسمی و قانونی رساند ولی همین نکته که کسانی که در این حوزه کار می کنند احساس کنند که اولا ضوابطی وجود دارد که باید آن ضوابط را رعایت کنند و ثانیا افرادی از همان صنف که مورد پذیرش هستند کار نظارت را انجام می دهند نوعی ضمانت اجرایی پدید خواهد آمد، ضمن آنکه سرانجام تکنولوژی براحتی این امکان را فراهم خواهد کرد که شما بتوانید رد پای تولید کنندگان اطلاعات را پیدا کرده و به سراغ آنها بروید .تهمت ، افترا ، توهین و هتک حرمت در قوانین جاری ما مجازات دارد و لزومی ندارد که حتما در روزنامه نگاری آنلاین برای آنها پیش بینی های لازم صورت بگیرد. شاکی می تواند به این تشکلها مراجعه کند تا افراد خاطی شناسایی و به آنها تذکر داده شود و یادر صورت تکرار جرم به مراجع قضایی معرفی شوند. دلیلی ندارد که امنیت فکری و روانی جامعه بخاطر استناد به آزادی بیان و قلم سلب شود. آزادی بیان و قلم بالاترین حق است و بیشترین حرمت را دارد اما حریم خصوصی وحیثیت ، اعتبار افراد نیز به همان اندازه محترم است."