تصور جامعه این است که خبرنگار تافته جدابافته ای است، چون فهم و روایت خود را از خبرنگاری فیلمها و سریالهای تلویزیونی می سازد، دنیایی همراه با کشمکشها و درگیریها و جذابیتهایی که در کنار خود شهرت هم به دنبال دارد، در صورتی که خبرنگاری هیچ یک از اینها نیست. او تصور می کند چون خبرنگار و یا یک روزنامه نگار است باید مسؤول پاسخگویی به تمامی مطالبات آنها باشد، در صورتی که خود خبرنگاران هم نمی توانند پاسخ حداقل های خود را بدهند. آنها هم مثل دیگران هستند و فرقی با آنها ندارند. می خواهم بگویم که داوری در مقابل این خبرنگار باید مبتنی بر یکسری داده ها، یافته های واقعی و حقیقی باشد و نه از طریق اتفاق و انتظارهایی که بیشتر رؤیا پردازانه و رئالیستی و نه واقع بینانه است.
اگر می خواهیم خبرنگار مظهر تأمل و تانی، آراستگی باشد و تحلیلگر باشد باید از وظایف جامعه هم نسبت به او سخن بگوییم. مدیریت رسانه ای ما اعم از وزارت ارشاد، مجلس، قوه قضاییه و... هم در قبال خبرنگار مسؤولند. مگر می شود چیزی جز این باشد. مگر خبرنگار در جزیره ای خارج از جامعه زندگی می کند. صحبت من تنها مختص جامعه خود ما نیست؛ در تمامی جوامع وضع این گونه است، این رابطه دو طرفه است؛ نمی توان از کسی خواست که آراسته و متین و بردبار و صبور باشد، اما اگر من و دیگران چنین نبودم تو چیزی نگو. گاهی هم ممکن است خبرنگار دچار خطا شود.
ادامه گفت گوی من با فریدون صدیقی روزنامه نگار برجسته کشورمان و معاون سردبیر روزنامه همشهری را در اینجا بخوانید دانلود فایل
ترجمه : جواد صبوحی
فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران ( IFJ ) ، حمله نظامی اسراییل به یک تیم خبری تلویزیون فلسطین درغزه که در طی آن یک عکاس عضو این گروه زخمی شد را محکوم کرد.این سومین حمله به پرسنل رسانه ای در این منطقه طی 3 هفته گذشته است. "عیدان وایت " دبیر کل این فدراسیون خواستار تحقیق و رسیدگی به موج تازه حملات به گروههای رسانه ای و توقف حملاتی شده است که ضمن آن سربازان اسراییلی بر روی روزنامه نگاران غیر مسلح تیراندازی کرده و یا با ته
دید روزنامه نگاران عرب از آنان می خواهند تا از پوشش اخبار فلسطین و لبنان خوداری ورزند. چهارشنبه گذشته "ابراهیم الاطلاح"، عکاس فلسطینی در نتیجه آتش نیروهای نظامی اسراییل به یک گروه خبری در شرق نوار غزه زخمی شد.براساس گزارشها الاطلاح بدلیل شدت صدمات فلج شده است.حملات اخیر اسراییل بالاترین نوع اینگونه حملات از هنگام شکل گیری درگیریها به گروههای رسانه ای در فلسین و لبنان است.از سوی دیگر " لیال نجیب" عکاس 23 ساله لبنانی نیزکه برای مجله " الجرس" کار می کرد، روزیکشنبه پس ازحمله موشکی اسراییل به جنوب این کشور کشته شد.روز شنبه هفته گذشته نیزدر اثر اصابت موشکی به یکی از ایستگاههای تلویزیونی شبکه ملی لبنان (LBC ) یک تکنسین فنی کشته و دو نفر دیگر مجروح شدند.شبکه المنار که توسط حزب الله لبنان اداره می شود نیز با بمبهای اسراییلی مورد حمله قرار گرفته است . حملات هوایی به این ایستگاه تلویزیونی خارج از بیروت توسط هلیکوپترهای اسراییل و در13جولای انجام گرفت که در طی آن7 نفر از جمله یکی از کارمندان تلویزیونی مجروح شدند.
پس از حمله هفته گذشته به فرستنده المنار در شرق لبنان ، نیروهای مسلح اسراییلی در نابلس به سوی یک گروه خبری تلویزیون شبکه الجزیره نیز آتش گشودند که طی آن تکنسین فنی این گروه به شدت مجروح شد.در هشتم جولای نیز "محمد ازنون" ؛ که در غزه مشغول تهیه عکس بود با تیراندازی نیروهای اسراییلی زخمی شد.IFJ با ارسال نامه ای به فرمانده نیروهای نظامی اسراییل خواستار تحقیق و رسیدگی هر یک ازاین حوادث شد.در این نامه آمده است :
آنچه ضروری و حیاتی است این است که باید در جست و جوی یافتن پاسخی منطقی به این حملات باشیم در غیر اینصورت شاهد تکرار اینگونه حملات در آینده نیز خواهیم بود.اسراییل باید فرماندهانی را که دستور تیراندازی به سوی روزنامه نگاران غیر مسلح را صادر کرده اند توبیخ و مجازات کند .
عبدالعلی دستغیب، نویسنده و منتقد ادبی کشورمان معتقد است با وجود بهبود وضعیت کمی نقدنویسی در مطبوعات نسبت به گذشته ؛ هنوز تا رسیدن به وضعیت کیفی پیشین فاصله زیادی باقی مانده است.دستغیب این اظهارات خود را در گفت و گو با "پرانتز" عنوان می کند.
وی در توضیح این مطلب می گوید:نقد نویسی از دوره ای که من کار در مطبوعات را شروع کردم و برخی از افراد مثل دکتر خانلری ، پرویز داریوش ،سعید نفیسی و فاطمه سیاح نقد می نوشتند ، رواج بیشتری یافته است.در آنزمان کسانی مثل خانلری در ضمن تدریس در دانشگاه و انجام تحقیقات و تالیف کتابهای مختلف ، نقد ادبیات معاصر ایران را می نوشتند.اما امروزه در مطبوعات نقدهایی به چشم می خورد که پیداست نویسندگان آنها به طور مستمر مشغول نقد نویسی هستند.البته بدلیل آنکه در 60 یا 70 سال گذشته کسانی که بطور متفرقه نقد می نوشتند یا استاد دانشگاه و یا تحصیلکرده دانشگاههای خارجی بودند و با چند زبان خارجی آشنایی داشتند ، نقدشان از کیفیت بیشتری برخوردار بود .
دستغیب اضافه می کند:در سالهای اخیر شاهد نقد نویسی بیشتری در حوزه های مختلفی چون سینما ، موسیقی ، داستان و شعر هستیم ، اماکیفیت این نقدها در سطحی که نسل پیش از ما قرار داشت نیست. وی با اشاره به تاثیرات حضور نسل جوان در جریان نقدنویسی می گوید: برخلاف آنچه عده ای گمان می کنند ورود نسل جوان باعث پایین آمدن کیفیت نقد نویسی در مطبوعات نشده است ، نقد جزیی از کار کلی تری است.نقد ادبی مساله جداگانه ای نیست.جزیی از سایر فعالیتهای فرهنگی است . در دو دهه اخیر نقدی جدید پدیدار شده که مورد علاقه جوانان است و در آن شالوده شکنی، توجه به روابط کلامی ، صبغه روایت و اتکا بر آرای بارت و فوکو و ... نقش مهمی ایفا می کند. در دوره ای مثل قرن 19 در اروپا ما با ظهور صدها داستان نویس بزرگ در اروپا مواجهیم که نسل بعد از آن به درجه آنها نمی رسد.نقد ادبی نیز اینچنین است ؛ برای مثال در انگلستان پروفسور ریچارد نقد نویس آغاز قرن بیستم مرتبه ای یافت که دیگر نقد نویسان بزرگ به درجه وی نرسیدند.به نظر می رسد فعالیتهای فرهنگی تحت تاثیرمسایل مختلفی چون مسایل اقتصادی ،فنی و تکنولوژی افت زیادی کرده است و منحصر به نقد نویسی در مطبوعات نیست .الان بیشتر نویسندگان ، با علایق عرفانی که در گذشته وجود داشت فاصله گرفتند و به کارگران فرهنگی و کارورز فرهنگی تبدیل شده اند.در حالی که در گذشته نخبگان چند ساحتی بودند بر خلاف امروز که تک ساحتی اند.همین مساله افت فعالیتهای فرهنگی را باعث شده است.
دستغیب با اشاره به تفاوت نقدنویسی در مطبوعات و غیر آن می گوید: من تفاوت چندانی میان کیفیت نقد در مطبوعات و غیر آن نمی دانم ؛ بهترین نقدهایی که من خواندم از نجف دریابندری بوده است که دردهه 30 و40به چاپ می رسید و بعدا خود او آنها را در کتابش آورده است. نویسندگان بزرگ ما مثل محمد مسعود و نیما علوی خود روزنامه نگار هم بوده اند و در روزنامه های چون اطلاعات ، کیهان ،افراد زبده ای چون دکتر هوشیار و نصرالله فلسفی و هشترودی که به چند زبان تسلط داشته اند مقاله می نوشتند.
عبدالعلی دستغب در پایان خاطر نشان می کند: در نشریاتی نیز که ادواری و تخصصی به چاپ می رسند نقدهای خوبی می بینیم این نشریات مقالات و نقدهای کاربردی و سازنده ای را منتشر می کنند. ضمن این که امروز تنها در حوزه نقد ادبی رشد نداشته ایم و اگر به نقدهای سیاسی و ایدئولوژیک و اجتماعی موجود نیز توجه کنیم، بر این نکته که صاحب نقد و منتقدان تاثیرگذاری هستیم، صحه می گذاریم.
آگهی تجارتی مخصوص تلوزیونهای خصوصی است و تلوزیونی که جنبه دولتی دارد با اهداف اقتصادی نباید سراغ آگهی های تجارتی برود.این مطلب را دکتر اعظم راود راد در گفت و گوی خود با "پرانتز"می گوید .از دیدگاه این عضوهیات علمی دانشگاه تهران پخش آگهی تجارتی تنها در صورتی در تلویزیون مجاز شمرده می شود که معرفی کالا تنها با اهداف اطلاع رسانی در مورد فرآورده ها و محصولات جدید صورت پذیرد. وی در توضیح این مطلب می افزاید:" اینکه با مارک و نشان خاصی آگهی تلوزیونی پخش می شود و در زمان پخش یک سریال تلوزیونی بابت هر دقیقه آن چندین میلیون تومان هزینه صرف می شود نشان از برخورد کاملا اقتصادی با آگهی تجارتی در تلوزیون ماست و این مساله برای تلوزیون دولتی که باید اهداف خاص فرهنگی را دنبال کند، زیبنده نیست."
دکتر راودراد می افزاید:"ما در سالهای اولیه انقلاب به هیچ عنوان شاهد پخش آگهی تجارتی در تلوزیون نبودیم و صرفا این برنامه ها بودند که برای مخاطب عرضه می شدند اما به تدریج با بروز تغییرات در جامعه ، تلویزیون نیز به سمت تامین درآمد از طریق آگهی های تجارتی تمایل یافت . در ابتدا این مساله در پوشش حمایت از تولیدات داخلی ، به تبلیغ صرف کالاهای داخلی محدود می شد اما از چند سال قبل محصولات و کالاهای خارجی مجددا در فهرست تبلیغات تلویزیونی قرار گرفت و این کالاها عرصه رادر اختیار گرفتند."
وی ادامه می دهد":صرفنظر از قبول تاثیر اینگونه تبلیغات بر افزایش روحیه مصرف گرایی در جامعه و افزایش میزان افسردگی و استرس در جامعه ، اگر بخواهیم وجود اینگونه تبلیغات را در تلوزیون به بهانه عدم توانایی دولت در تامین هزینه های این رسانه، بپذیریم ؛ باز هم این شیوه موجود می تواند جنبه آزار دهنده برای مخاطب داشته باشد. اما واقعیت این است که اینگونه تبلیغات به هیچ عنوان بر پایه یک برنامه ریزی مشخص ارایه نمی شود .پخش آگهی در میان برنامه ها باید طبق اصول و قواعد خاص خود گنجانده شود.سریالها و فیلمهای تلوزیونی به گونه ای ساخته شوند که در نقطه ای مثل خاتمه فصلی از کتاب به مخاطب مجال استراحت داده شود و در این فاصله می توان از آگهی تجارتی هم بهره برد.اما شما صحنه ای از یک فیلم را تصور کنید که در آن ، قاتل دست خود را برای وارد آوردن ضربه بر سر مقتول بالا برده است که به ناگاه تصویر قطع می شود و شما شاهد پخش آگهی تلوزیونی خواهید بود. آیا این آگهی می تواند تاثیر خود را بر مخاطب داشته باشد ؟
آگهی تلویزیونی باید نسبت مشخصی از برنامه را به خود اختصاص دهد، سوءاستفاده از توجه مخاطب به برنامه ها باید تعدیل شود تا مردم از وقت خود بهتر استفاده کنند.
وی تاسیس شبکه ویژه تبلیغات را به عنوان راهی برای کاستن از تاثیرات سوء تبلیغات تجاری در تلویزیون معرفی می کند و می گوید:" این شبکه علاوه بر آنکه می تواند بخشی از نیاز مخاطب را در این خصوص برآورده سازد باید در فهرستی طبقه بندی شده و از قبل برنامه ریزی شده به مخاطب عرضه شود تا مخاطب برای انتخاب آن دچار سردرگمی نشود.آنچه مشخص است اینکه مخاطبان این شبکه محدود خواهد بود چون برعکس روند حاضر که ما مخاطب را مجبور به دیدن آگهی می کنیم در شبکه تبلیغات مخاطب خود این شبکه را انتخاب می کند ، اما حسن آن این است که مساله سوء استفاده از مخاطب از میان خواهد رفت.
خبرگزاری دانشجویان ایران – تهران: یک وبلاگنویس و روزنامهنگار تاکید کرد: "زنجیرهی وبلاگنویسی با تکمیل حلقههای واسط پیامهای ارتباطی در افزایش سرعت انتقال پیام و همچنین تاثیرگذاری آن، نقش زیادی را ایفا میکند.
""جواد صبوحی، نویسندهی وبلاگ " پرانتز " در گفتوگو با خبرنگار سرویس نگاهی به وبلاگهای خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: « آنچه باعث شده روزنامهنگاران به وبلاگنویسی رو آوردند، تحولاتی است که انقلاب سایبر ایجاد کرده است. انقلاب سایبر با تحولی که در ساختار رسانههای چاپی به وجود آورده، نه تنها بر نظام سازمانی که بر چگونگی نگرش و تعامل روزنامهنگاران با مخاطبان نیز تاثیرگذاشته است.وی افزود: « پویایی در روزنامهنگاری و ارادهی روزنامهنگاران در عبور از بنیانهای کلیشهای، آنها را از تحریریههای روزنامهها به گسترهی وسیعی کشانده است که درآن از دروازهبانان خبری، ارادههای مغناطیسی و مالکان رسانهای که اندیشههای روزنامهنگاران را میگیرند، خبری نیست."این روزنامهنگار تصریح کرد: « میتوان وبلاگها را چشم سوم روزنامهنگاران دانست، چشمیکه واقع بین است و موشکافانه جنبههای متفاوت یک رویداد را تحلیل و ضبط میکند. چشمی که در تبیین ناگفتهها علاوه بر توانمندیهای دیداری، امکان شنیداری و گفتاری نیز دارد. در این فضا قلم قرمز ویراستار بر محتوای آن تاثیر ندارد و روزنامهنگاران در شرایطی مناسبتر از شرایط سنتی خود، آزادانهتر در این محیط قلم میزنند و ناگفتههای خود را مطرح میکنند."صبوحی اظهار داشت: « وبلاگ عرصهای را فراهم کرده که هر روزنامهنگار بتواند چندین وبلاگ داشته باشد و مفاهیم خود را در آن پیاده کند. همچنین به نظر میرسد تعداد وبلاگهای سیاسی به دلیل شرایط خاص سیاسی حاکم بر جامعه و تاثیرگیری فرهنگ، اقتصاد و مسائل اجتماعی ما از فضای سیاسی، توسط روزنامهنگاران رو به افزایش است و وبلاگنویسان بیش از اندازه سیاسی شدهاند. البته ما شاهد پرداختن آنها به جنبههای مختلف دیگر نیز هستیم که بسته به علایق و تخصص روزنامهنگاران متفاوت است."وی به تفاوتهای وبلاگهای روزنامهنگاران با سایر وبلاگها اشاره کرد وگفت: " این تفاوت بیش ازآن که به جنبههای فنی معطوف باشد، به وجدان اجتماعی روزنامهنگاران بر میگردد. محتوای وبلاگهای روزنامهنگاران بیش از هر چیز معطوف به رضایت و امنیت شغلی روزنامهنگار است".
وی ادامه داد": تولید محتوا در وبلاگهای روزنامهنگاران با ملاحظات اجتناب ناپذیر حرفهیی همراه است. درجهی اعتبار محتوایی این وبلاگها به واسطهی تخصص روزنامهنگاران در مقایسه با سایر وبلاگها بیشتر است. عینی گرایی، استناد به شواهد و مآخذ مطالب و وسواس روزنامهنگاران در وام گیری و اقتباس نیز از دیگر وبلاگها بیشتر است."صبوحی ابراز عقیده کرد: "روزنامهنگاران مصونیت بیشتری برای افتادن در دام وبلاگهای زرد در مقایسه با سایر وبلاگنویسان دارند. همچنین گزارهی وجدانی روزنامهنگاران زمینهای را فراهم کرده که به جای استفاده از تحریف وتهدید، تلاش بیشتری را در تعمیق باورهای اجتماعی دیگران به کار برند."این بلاگر به اثر بازگشتی رسانهها اشاره کرد و گفت: « این مساله در مورد وبلاگها هم وجود دارد، اثر بازگشتی وبلاگها، مخاطبان و روزنامهنگاران را توامان به تعامل بیشتر در این فضا سوق داده است. مخاطب مهمترین مدار ارتباطی و ژانر دائم و موثر برای روزنامهنگاران محسوب میشود که توسط آن میتوانند شدت جریان مطالب خود را کنترل کنند.
"صبوحی ادامه داد: " همان طور که مخاطب برای روزنامهنگار فرصتی است که به پرورش ذهن او برای تحلیل محتوایی دادههای او، کمک میکند؛ روزنامهنگار نیز برای مخاطب یک فرصت است که بتواند اعتبار روایی هر یک از روزنامهها را با محک زدن روزنامههای دیگر به دست آورد. یک مخاطب آگاه بهترین سرمایه و پاداش در دوران حرفه ایی روزنامه نگاران است. اگر تعامل مخاطبان و روزنامهنگاران بیشتر شود، میتوان به بقای وبلاگنویسی و حضور سازندهی آن در امر توسعه امید بیشتری داشت."صبوحی با اشاره به رابطهی تنگاتنگ وبلاگ نویسی و ژورنالیسم گفت: " مشخصهی وبلاگ نویسی، قرار نداشتن در قالبهای کلیشهای است، قالبهایی که تعریف و قانون خاصی برای آن وجود ندارد. این مساله مالکان رسانههای بزرگ را وادار میکند که بتوانند شرایط دلخواه خودشان را بدون هر گونه قید و شرطی در وبلاگهای شخصی و گروهی خود به مخاطبان عرضه کنند."