از هنگامی که فرانک نوریس خبرنگار آمریکایی در کوبا رسوایی در صنعت راه آهن این کشور را برملا کرد، نامهای بسیار دیگری نیز بر سر زبانها افتاد؛ نامهایی که هر یک با تحقیق در موضوعات اجتماعی بخشی از ناگفته های جامعه خود را افشا کردند. از سیمور هرش گرفته که به خاطر مقاله هایش در مورد برنامه تولید سلاح های هسته ای در اسرائیل و افشای سؤ استفاده و بدرفتاری در زندان ابوغریب شهرت یافت تا رالف نادر که به رسوایی در صنعت خودروسازی پرداخت، آلن نایرن که پرده از کشتارجمعی آمریکایی ها در هائیتی برداشت، یا سیمور مایران هرش که با افشای کشتارجمعی در ویتنام در سال 1969 به شهرت رسید و به خاطر این کار خود جایزه پولیتزر خبرنگاری را از آن خود کرد و خیلی های دیگر. . . گرچه تعداد این عده از روزنامه نگاران که با فعالیتهای پیگیرانه خود سهم قابل ملاحظه ای در ایفای نقش ارزنده مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی داشته اند زیاد نیست اما متأسفانه سهم روزنامه نگاران امروز از تأثیرگذاری ارزنده بر تحولات اجتماعی نیز چندان زیاد نیست. طرح این پرسش که آیا نهادهای رسانه ای و مدیریت حاکم بر رسانه ها به ایجاد چنین فضایی دامن زده اند و یا روزنامه نگاران خود عامل ایجاد آن بوده اند پرسشهایی است که با طرح آن در گفتگوی خود با دکتر علی اصغر محکی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی کوشیده ایم پاسخی برای آن بیابیم:
آقای دکتر، مطبوعات را رکن چهارم دموکراسی می دانند. این رکن قرار است چه وظیفه ای را در مقابل دیگر ارکان انجام دهد؟
آنچه بنیانگذاران ارکان سه گانه دموکراسی بر آن تصریح داشتند، علاوه بر آنکه این ارکان مبنای دنیای مدرن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار گیرد، آن بود که اصل تفکیک قوا نیز در آن مدنظر قرار گیرد. بر اساس این اصل باید اموراجرایی و نظارتی از یکدیگرتفکیک شود و کار به گونه ای پیش رود که نظام اجرایی کار اجرایی انجام بدهد سیستم قضایی کارنظارتی را دنبال کند و مانع قانون شکنی شود و رکن قانونگذارهم به قانونگذاری و نظارت بر اجرای قانون بپردازد. بعدها از آنجا که باید نقش افکارعمومی نیز در اجرای اصول دموکراسی در نظرگرفته می شد مطبوعات را به عنوان یکی از ارکان در نظرگرفته و به آن عنوان «رکن چهارم» را دادند تا آنکه بین سه قوه مقننه، مجریه، قضاییه و مردم واسطه ای شود تا علاوه بر آنکه وظیفه اطلاع رسانی را انجام دهد، به پرورش افکار و گزارش عملکردها بپردازد و ازاین طریق مردم درجریان امور قرارگرفته و از طریق مطبوعات خواست خود را به این سه قوه منعکس و مطالبات خویش را پی گیری کنند. طبعا در چنین شرایطی مطبوعات در کنار سایر ارکان می توانند نقش مهمی را ایفا کنند.
خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران : به اعتقاد یک وبلاگ نویس، وبلاگها و سایر رسانههای اجتماعی را میتوان دماسنج جامعه دیگر نهادهای اجتماعی، چشم سوم روزنامهنگاران و نمایهای واقعی از آرای اجتماعی در فضای مجازی نامید که میزان صحت و اعتبار این ظرف و مظروف به چیستی و هویت وبلاگها وابسته است.
جواد صبوحی در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، اظهار کرد: خالقان محتوا در وبلاگها به دلیل همزات پنداری عمیق با مخاطبان خویش به ارایه دریافتها و مشاهدات خود از پدیدههای اجتماعی میپردازند. بدین لحاظ است که برنامهریزان و مدیران جامعهای که به ساختار جامعهای پویا و دوام و بقای آن مینگرند، از چهره خشن، عصیانگر، آرام یا بیتفاوت جامعه که به سهولت در چگونگی ارایه متن و حاشیه وبلاگها و سایر رسانه های اجتماعی پیداست به راحتی نمیگذرند و همچون گذشته به مرور گزارش سازمانهای آماری و نظر سنجی همسوی با خود رضایت نمیدهند. وی تصریح کرد: تعدد و کثرت مفاهیم و موضوعات اجتماعی و رشد رسانههای شخصی تاثیرپذیری متقابل وبلاگها و دیدگاههای اجتماعی از یکدیگر را در پی داشته است. پرداختن به تخصصگرایی در حوزههای متفاوت و دریافت اطلاعات در زیربخشهای مجموعههای کلان جز با پردازش و تحلیل محتوای وبلاگها و نظرات صاحبان آنها ممکن نیست.
روابط عمومی الکترونیک پدیده ای است تکنولوژیک که زاییده انقلاب اطلاعات و ارتباطات است و در واقع اگر این تحول علمی- تکنولوژیک رخ نمی داد، روابط عمومی الکترونیک نیز مطرح نمی گردید .از سوی دیگر، روابط عمومی الکترونیک در بطن جامعهای جریان دارد که آن نیز زاییده همین تحول است. جامعهای که در آغاز " جامعه اطلاعاتی" نام گرفت و سپس " جامعه معرفتی" نامیده شد و با هر نامی که خوانده شود، جامعه ای است که در فضایی متفاوت با فضای فیزیکی و تابع قوانینی دیگر و بیش از هر چیز تابع قانون شتاب تحولات تکنولوژیک تکوین یافته و همگام با این تحولات در حال تکامل است.خانم دکتر شهیندخت خوارزمی استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک که امروز از تلاشهای علمی و زحمات ایشان همزمان با برگزاری چهارمین همایش روابط عمومی الکترونیک در هتل المپیک تقدیر می گردد در گفت و گویی با ما به این موضوع پرداخته است .
خانم دکتر، شما مترجم اثر موج سوم هستید. اجازه بدهید تافلر و کتاب او را بهانه ای برای آغاز این گفت و گو و طرح این سوال قرار دهیم که اصولا بعد از گذشت سالها از پیش بینی های تافلر، تا چه حد فرآیندی که او در نظر دارد درخصوص پیشرفتهای جامعه ما مصداق پیدا می کند؟
تحولاتی که تافلر با عنوان موج سوم پیش بینی می کرد بیشتر حول محور آثار فناوری اطلاعات و ارتباطات در تمامی ابعاد زندگی انسان بود ، در واقع نظر تافلر این بود که با انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات جامعه تغییر یافته و جامعه ای موج سومی شکل می گیرد.بعدی از این جامعه در عرصه اقتصاد است که تمامی قاعده بازی تولید ثروت تغییر پیدا می کند و بدون زیرساخت پیشرفته IT هیچ کشوری نمی تواند به توسعه اقتصادی دست پیدا کند.تافلر درابعاد دیگر نیز پیش بینی های دیگری دارد مثلا به تاثیر آن در ابعاد اجتماعی وفرهنگی اشاره می کند. بطورکلی او معتقد بود که IT در تمامی زمینه ها جامعه را متحول خواهد کرد.این مساله در ایران هم آغاز شده است ضمن اینکه به تعبیر تافلر ایران ترکیب از ساختارهای موج اولی ، موج دومی و موج سومی است . یعنی ویژگی های عصر کشاورزی ، عصر صنعت و عصر فراصنعت یا فناوری اطلاعات و ارتباطات را دارد و می توان جامعه ایران را شکلی از موزاییکی از ویژگی های هر عصر دانست .اینکه این پیش بینی ها در مورد ایران محقق شده است باید بگویم ایران به تعبیر تافلر تا رسیدن به یک جامعه موج سومی فاصله خیلی زیادی دارد.
پس از پایان دهه 90 و آغاز هزاره سوم ، دنیا وارد مرحله جدیدی از تکامل تکنولوژیک خود به نام عصر اطلاعات شد. عصری که ساختارها و ملزومات خود را با فناوری های موجود منطبق ساخت و بر اساس نیازهای حاصل شده زمینه زایش فناورهای جدیدی را فراهم کرد. اینترنت به عنوان بزرگترین و موثرترین مولود گره خوردگی ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی ظرف چند ساله اخیررشد بسیاری یافت و سیستمهای ارتباطی و اطلاعاتی نیز به شکل چشمگیری توسعه یافت .همزمان توجه جوامع به الگوی توسعه دانایی محور به عنوان سیستم مطلوب توسعه ای در جوامع اطلاعاتی عزم جهانیان بویژه سازمانهای بین المللی را برای تغییر نگرش در این حوزه مشخص نمود. در این راستا توجه به اصل آزادی بیان، دسترسی عام و جهانشمول به اطلاعات و دانش، احترام برای تنوع زبانی و فرهنگی و دسترسی برابر به آموزش مطلوب مبانی نامگذاری روز جهانی جامعه اطلاعاتی ازسوی یونسکو را فراهم نمود.این روز و راه پیش روی ما برای رسیدن به این جامعه بهانه ما برای گفت و گو با دکتر کاظم معتمدنژاد، رئیس انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی است که از نظر می گذرانید:
آقای دکتر جامعه اطلاعاتی دقیقا چه مشخصاتی دارد که یک جامعه غیر آن ندارد؟
جامعه اطلاعاتی جامعه ای است که تمامی کارها در آن اطلاعاتی و به عبارت روشن تر کامپیوتری شده است.بشر در طول تاریخ چند مرحله اجتماعی و اقتصادی را پشت سرگذاشته است ؛ مرحله اول دوره اقتصاد کشاورزی ، دوره دوم اقتصاد صنعتی و از اواسط قرن بیستم جامعه اطلاعاتی. این دوره را به این دلیل اطلاعاتی می گویند چون امکانات اطلاعاتی در آن بقدری افزایش یافته است که به پیشرفت امور کشاورزی ، صنعتی و خدماتی کمک می کند.
جامعه تحول یافته نیز جامعه ای است که تمامی فعالیتها و محصولات و خدمات آن جنبه اطلاعاتی دارد.این جامعه در کنارخود دیگر شرایط پیشرفت جامعه انسانی را نیز به همراه دارد.در این جامعه از جنبه اقتصادی باید تبعیض وجود نداشته باشد. فقراز میان برود،سواد آموزی همگانی شود آزادی های بنیادی توسعه پیدا کند و همه این مسایل باید به موازات یکدیگر پیش رود. در این میان مباحث پیچیده ای رخ می دهد ؛ برخی از تکنولوژی به عنوان هدف و نه وسیله استفاده می کنند یعنی در هر جامعه ای هر چه تکنولوژی پیشرفت بیشتری داشته باشد توسعه یافته تر است در صورتی که تکنولوژی باید یک وسیله و نه یک هدف باشد.
بخش نخست گفت و گوی " پرانتز " با آقای دکتر یحیی کمالی پور مدیر مرکز مطالعات جهانی در دانشگاه پوردو پرسشی را در ذهن برخی از همکاران رسانه ای ام ایجاد کرد که گویا انجام برخی امور تحریریه نیز جزو وظایف مدیر مسوول است؛ بویژه " امید جهانشاهی" عزیز که گفته بود : " ... ایشان مدیر و سردبیر را یکی گرفته اند در حالیکه دو حرفه جداست. انتخاب خبر و عکس کار مدیر نیست کار سردبیر است. مدیر با رسانه به عنوان سازمان کار دارد ..." همین شایبه انگیزه گفت و گوی کوتاه دیگری با ایشان گردید . گفت و گوی حاضر را که در واقع حاصل صبر و متانت قابل تحسین آقای دکتر یحیی کمالی پور است تقدیم حضورتان می گردد:
آقای دکتر ، در روزنامه ها انجام برخی امور همچون انتخاب عکس و تیتربر عهده سردبیر است .آیا مدیر هم در این خصوص ایفای نقش می کند؟
همانطور که قبلا نیز یادآور شدم روزنامه ها هم"مدیر"( Chief or Managing or Executive Editor ) دارند و هم سردبیر (Editor ) . در ضمن معمولا انتخاب عناوین صفحه های اول از جمله تیتر و عکس در یک نشست ( editorial/staff meeting) انجام می گیرد در هر حال همه روزنامه ها یکسان نیستند و تفاوتهایی در عناوین هست.این اعتقاد که انتخاب عکس و خبر در یک نشریه کار مدیر نیست بلکه کار سردبیر است نظر صحیحی است اما در آن استثنائاتی وجود دارد .
چه استثنائاتی ؟
این مساله به وضعیت روزنامه ، محل چاپ ( شهر کوچک و یا بزرگ ) و تیراژ بستگی دارد.بعضی از دوستان همیشه قالبی فکر می کنند ؛ به عنوان مثال من به عنوان مدیر بخش ارتباطات نباید نامه های خودم را تایپ کنم بلکه منشی من باید این کار را انجام بدهد.ولی واقعیت این است که همیشه این اتفاق نمی افتد و یک چارچوب سیمانی ( قالب غیر قابل تغییر ) وجود ندارد و نباید هم وجود داشته باشد . در روزنامه های کوچک ( شهرهای کوچک ) مدیر و سردبیر یک فرد است و در روزنامه های بزرگ از هم جدا هستند.در بعضی از موارد حتی صاحب روزنامه مدیر و سردبیر نیز هست!" .
بنابر این در غرب عنوانی به نام " مدیر مسوول " وجود ندارد ؟
خیر چنین عنوانی در روزنامه های غربی وجود ندارد و شاید هم این موضوع ( فرق سردبیر و مدیر مسوول ) اشکال آفرین باشد.من در پاسخ قبلی ام سعی کردم که از ادبیات رایج در فارسی استفاده کنم ولی اجازه بدهید در اینجا این کار را انجام ندهم . در روزنامه های غربی عنوان " مدیر " که در زبان انگلیسی شامل "director," "head" و یا "chair" می شود وجود ندارد . آنچه رایج است این است که معمولا عناوینی از قبیل "managing editor," "editor-in-chief" یا " executive editor" معادل " سردبیر ارشد " در فارسی استفاده می شود .بنابر این اکثر مسوولین به نوعی " سردبیر " هستند ولی با رده ها و وظایف گوناگون که قبلا به آنها اشاره شد. و بالاخره حدس من این است که در یک مقطعی در تاریخ روزنامه نگاری در ایران واژه "Editor-in-Chief," که این روزها به ندرت در روزنامه های غربی دیده می شود به عنوان " مدیر مسوول " ترجمه و تا کنون از آن استفاده شده است . در هر حال عنوان های رایج " Managing Editor" و "Executive Editor" می باشد که معادل فارسی آن " سردبیر ارشد "است.