مردی همیشه رفیع

اولین بار با نام جلال رفیع با اثر ارزشمندش "بهشت شداد" و با خود او در نشست های تحلیل روشنفکری که در دهه هفتاد در مشهد برگزار می شد آشنا شدم .بهشت شداد، علاوه بر آنکه گریزیاریخی به دیپلماسی کشجلال رفیع پورورمان در آغاز قرن بیستم دارد، حکایت سفر جلال به مقر سازمان مللنامه جلال رفیع در آمریکا همراه هیأت سیاسی ایران در کشاکش حمله عراق به کویت است ، اثری که می تواند تجربه سفرنامه نویسی او را بخوبی به روزنامه نگاران عرضه کند. جلال رفیع از اوایل دهه هفتاد پس از نوشتن کتاب "فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد" و "بهشت شداد" و "فضیلت های فراموش شده" قلمش را غلاف کرد و به توصیه پزشکش ممنوع الفکرشد .چندی پیش و شاید قبل از پایان سالی که گذشت به یاد روزهای دهه هفتاد درخواتی را به بهانه انجام گفت و گویی کوتاه برایش ارسال کردم .چندی گذشت و خبری نشد تا اینکه امروز دستخطی از این کهنه کار قابل عرصه روزنامه نگاری به دستم رسید که در آن عذر خواسته و احساس " شرمندگی " ! کرده بود.نام جلال رفیع، و دیگرانی چون او در حافظه خیلی ها به یادگار خواهد ماند.کاش در ازدحام پرهیاهوی عصر اطلاعات که گاه به گاه نامی به بهانه نان به سبد هزینه های نهادهای فرهنگی مان گره می خورد فرصتی نیز فراهم می شد تا یادی از مردانی چون رفیع به میان آید تا بسادگی از خاطرمان نروند.

برای اطلاعات بیشتر درباره جلال رفیع به اینجا مراجعه کنید.