( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

ردپای بی طرف ها در سندیکای قهوه فروشان !

علی‌اکبر عبدالرشیدی را خیلی ها می شناسند؛ روزنامه نگار، مترجم، نویسنده و خبرنگار 60 ساله کرمانی که در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی خبرنگار حوزه اروپا، سازمان ملل متحد، جنبش عدم تعهد، اوپک و اتحاد اروپایی بود. و امروز مجری برنامه‌ های زنده تلویزیونی در ایران است و در کنار آن به نوشتن مقاله و سرمقاله برای روزنامه‌ها ، نوشتن و ترجمه کتاب نیز اشتغال دارد. وی مصاحبه با شخصیت هایی چون فیدل کاسترو رهبر کوبا، راجیو گاندی و ایندیرا گاندی رهبران فقید هند، خاویر پرز ده کوئه یار دبیر کل اسبق سازمان ملل متحد، دانیل اورتگا رهبر نیکاراگوئه و ضیاء الحق رهبر اسبق پاکستان را تجربه کرده است.نگاه عبدالرشیدی به رسانه ها و جانبداری آنها از این منظر که او خود یک رسانه ای فعال است می تواند جالب توجه باشد.گفت و گو با عبدالرشیدی شاید بتواند به انتقال بخشی از تجربیات او در این زمینه کمک کند. 

عده ای همچون طرفداران مکتب گلاسکو معتقدند که اصلا چیزی با عنوان عینی گرایی در رسانه نداریم .شما چطور آیا مقوله ای به نام بی طرفی در رسانه را قبول دارید یا نه ؟

اجازه بدهید این بحث را با بیان نتایج آزمونی که روزی یکی از استادان ارتباطات در کلاس درس خود انجام داد شروع کنم ؛ او در یک صحنه سازی با حضور دانشجویانش صحنه یک قتل را اینگونه طراحی کرد که فردی هراسان وارد کلاس می شد و فرد دیگری به دنبال او می آید و با یک گلوله وی را به قتل می رساند و از پنجره فرار می کند.پس از آن استاد از دانشجویان می خواهد مشاهداتشان را قبل از رسیدن پلیس به صحنه قتل بنویسند تا بتوانند اطلاعات دقیقی به پلیس ارایه کنند. نتیجه 30 گزارش ارایه شده نشان داد که هر یک از دانشجویان برداشت های متفاوت از آن حادثه داشتند. وی نتیجه می گیرد که هر خبرنگار از هر حادثه ای برداشت خاص خود دارد و آن را منعکس می کند و هرگزدو نفررا نمی توان یافت که برداشتی عیناً مشابه از یک حادثه داشته باشند .

رسانه با تمامی مولفه های مشخصی که از آن می شناسیم در هیچ جامعه ای نمی تواند در خلا کار کند وبه مولفه هایی از قبیل فرهنگ ، سنت ، تاریخ ، سیاست ، اقتصاد و حتی پیش زمینه های اطلاعاتی فکری افراد و گروه بندی های جامعه پیوند دارد و در آن چارچوب ها شکل می گیرد و عمل می کند.هویت رسانه را نوع مدیریت و نوع وابستگی اش و نیز ژورنالیست های آن رسانه تعیین می کنند. هیچ رسانه ای نمی تواند بدون داشتن پشتوانه مالی حتی یک شماره روزنامه و یا یک دقیقه برنامه رادیو و تلویزیونی منتشر و یا پخش کند.بخشی از این وابستگی ها که در سراسر دنیا وجود دارد؛ سیاسی است یعنی رسانه ها با حمایت نهادهای سیاسی حمایت می شوند ، بخشی از آنها اقتصادی است یعنی نهادهای تجاری ، بازرگانی و صنعتی آنها را اداره می کنند و بخشی از آنها فرهنگی است و افراد متفکر آن را اداره می کنند .این رسانه ها هم نیاز به تامین درآمد دارند که در این صورت یا به سوی آگهی جلب می شوند و یا اینکه درآمد آن از فروش روزنامه تامین می شود.طبعا در زمان فروش و جلب آگهی که آن هم به تیراژ و فروش روزنامه و یا مخاطبان رادیو و تلویزیون بستگی دارد موفقیت رسانه به این مساله بستگی دارد که صاحب کالا آگهی خود را به کدام رسانه بدهد . مثلا در مکتب اتحاد جماهیر شوروی رسانه ها کاملا وابستگی دولتی داشتند و دولت و دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی هزینه های آنها را تقبل می کرد بنابر این در آنجا نه آگهی مطرح بود و نه میزان فروش و استقبال مردم بلکه هدف ، تامین اهداف تبلیغاتی مدیریت سیاسی آن کشور بود.در نوع دوم ، نهادهای اقتصادی ، صنعتی و تجاری برای آنکه بتوانند کالای خود را در جامعه به فروش برسانند تامین کننده منابع درآمدی آن روزنامه و یا رسانه اند ؛ یعنی رسانه از سوی یک کمپانی بزرگ چند ملیتی و یا حتی کمپانی های کوچکتر اداره می شود. در شکل سوم این مردم هستند که موفقیت رسانه را از لحاظ تیراژ و مخاطب تامین می کنند که در پی آن هم فروش و هم آگهی حاصل می شود. روزنامه ایوینینگ استاندارد در انگلستان سه بار در روز تنها در لندن منتشر می شود و شش میلیون تیراژ دارد.روزنامه ای با این تیراژ که حدود 3 میلیون پوند در روز صرفنظر از آگهی های خود درآمد دارد تنها زمانی می تواند موفق باشد که خبررا مطابق با نیاز و ذایقه مخاطب خود منتشر کند.بنابر این در اینجا بحث استقلال رسانه و بی طرفی آن مخدوش می شود .

تعدد رسانه ها می تواند به بی طرفی آن کمک کند؟

ببینید ، اگر قرار بود رسانه ای بی طرف ، منصفانه ، عادلانه و با محور قرار دادن حقیقت مطلبی را منتشر کند طبعا به هیچ رسانه دیگری در دنیا نیاز نبود و یک رسانه تمام این وظیفه را بر عهده می گرفت و همه از آن استفاده می کردند . در حالی که با همین تنوع  و تعدد زوایای دید رسانه می تواند متعدد باشد ، امروز تعداد این رسانه ها ازحد شمارش خارج شده  و آن قدر خرد می شود که به وب سایتها و بلاگ های شخصی می رسد. امروزه در مکاتب ارتباطات گفته می شود: no single media tells the truth  هیچ رسانه ای به تنهایی نمی تواند تمام حقیقت را بگوید .بنابر این تمام حقیقت در یک حادثه بیان نمی شود و هر چه تعداد رسانه ها و تعدد دید و نگاه بیشتر باشد طبعا پازل حقیقی آن حادثه و یا واقعیت تکمیل تر می شود.

رسانه ها عمدتا سه کارکرد بزرگ دارند؛ کارکردها سیاسی که احزاب و سیاستمداران از رسانه ها برای تشریح برنامه های خود و یا ایجاد رغبت  در مردم جامعه استفاده می کنند. کارکرد تجاری که طی آن تجار و یا بازرگانان تلاش می کنند نگاه مردم را به کالاهای مختلف ترغیب

کنند. هدف سوم ، رسانه ای است که جنبه مالی دارد و حتی اگر مدیران آن روشنفکران ، خیرخواهان و متفکران باشند باز هم باید منبع اقتصادی داشته باشند. آنچه که گاه در دنیا رخ می دهد حساسیت هایی است که در عرصه رقابت معطوف به رقابتهای سیاسی می شود. یعنی در رسانه ها رقابتهای سیاسی ملاک قرار می گیرد  در حالی که کمتر دیده ایم گرایشهای اقتصادی مورد توجه قرار بگیرد مثلا وقتی قرار است بودجه ای برای ساخت یک پروژه فولاد در کشوری اختصاص یابد رسانه های وابسته به آن صنعت ، نیاز به فولاد ، اهمیت آن و .... را در میان مطالب ارایه شده رسانه تبلیغ می کنند .

این مساله با موضوع  آزادی رسانه ای در کشورهای صنعتی ارتباط دارد؟

این مساله تعریف بسیار پیچیده ، مبهم و برخاسته از اختلاف نظری است که بین آکادمیسینها یعنی دست اندکاران دانشگاهی رسانه و ژورنالیستها و کسانی که در رسانه کار می کنند وجود دارد. استادان رسانه دانشکده ها تعاریف مبهمی را ارایه می کنند که این تعاریف خود موجب دردسرهایی می شود مثلاً تعاریفی در مورد آزادی بیان و عقیده ، و یا تعاریفی از قبیل سانسور،در برابر آزادی هایی که از انتشار اطلاعات جلوگیری می کند و یا اینکه خبرنگار باید فعال مایشاء و خود مختار کامل باشد و هر چه خواست بگوید. این موضوع در مکتب دانشگاهی و در حوزه پژوهشی قابل آموزش دادن است اما فراموش می کنیم ژورنالیستی که از چنین خاستگاهی بر می خیزد چه سابقه رسانه ای در کشور ، جامعه و خانواده اش وجود داشته و چگونه این آموزش را دیده است ؛ آموزشی که باید به حیطه عمل وارد شود. ما بر اساس این تجربه می توانیم تصمیم بگیریم که چگونه ژورنالیستی باشیم. در رسانه های آمریکایی و اروپایی در دهه 90 کمترین توجه به خبرهای مربوط به نسل کشی های روآندا شده است. در حالی که میزان توجه آنها به اخبار القاعده بسیار بیشتر بوده است.استادان دانشگاه چگونه می توانند پاسخ ما را بدهند که اگر قرار است رسانه ها در آن کشور تصمیم بگیرند چرا نسبت به نسل کشی های روآندا بی اعتنا بوده و یا بحران بالکان در دهه 90 را در کمترین حد خود مورد توجه قرار داده اند ؛ در حالی که در مورد برخی از حوادث خاورمیانه بیشترین انعکاس را می دهند .بنابر این رسانه ها در هر منطقه و حتی در هر حوزه کوچکی تحت تاثیر مولفه های مختلفی هستند.امروزه در محافل ارتباطات و مراکز پژوهشی می گویند : هیچ استاندارد مشخصی برای یک رسانه وجود ندارد که بگوییم اگر رسانه آن را انجام داد آن رسانه رسانه خوبی است .هر رسانه استاندارد خاص خود را دارد و در همین تفاوت هاست که اهمیت و معنا پیدا می کند و ما می توانیم با خواندن رسانه های مختلف پازل حقیقی رویدادها و تفاسیر جهانی را در کنار هم قرار بدهیم. در دنیای ارتباطات منابع اطلاعاتی روز به روز ارزش و اعتبار گذشته خود را از دست می دهند ؛ بگونه ای که یکی از بیماری های رسانه های  دنیا فقدان منابع موثق ، دقیق و معتبر است بنابر این اطلاعاتی که از شبکه های اجتماعی همچون فیس بوک ، تویتر و ..دریافت می کنند بلافاصله در سطح دنیا انعکاس می یابد. چگونه می توان به این شبکه ها اعتماد کرد.در اینجا باید به یک شعور و درک عمومی رسانه ای قایل بود؛ یعنی مصرف کنندگان نهایی یک رسانه ها باید درک درستی از مولفه های ذکر شده داشته باشند تا در سایه آن مطلب را

بشنوند در حالی که در برخی از جوامع چنین درکی وجود ندارد و یا تحت تاثیر تندبادهای تاریخی است که در فضای رسانه ای آن جوامع رخ داده است. برخی گمان می کنند آنچه در یک رسانه می شنوند باید آن را باور کنند و به خود اجازه نمی دهند این اطلاعات را به چالش برسانند.اگر مخدوش بودن ، ناقص بودن و یا غیر موثق بودن اطلاعات را باور کنیم آن وقت تعدد رسانه های مختلف را برای نتیجه گیری روشن و دقیق از یک واقعه می پذیریم.استادان دانشگاه در رسانه کمتر کار اجرایی و عملی رسانه ای انجام می دهند و بیشتر نگاهشان به آموزش کلاسیک است .

شما رسانه ها را به سه گروه حزبی ، تجاری و مستقل تقسیم کردید. با وجود محدودیتهایی که تمامی آنها در ارایه اخبار دارند می توان اینگونه نتیجه گرفت که همگی به نوعی نقش احزاب را بازی می کنند؟

این سوال شما برخاسته از ذهنیت سیاسی تان است .می خواهم بگویم همه چیز را در قالب حزب دیدن همان سنت سیاسی ماست.

پس اجازه بدهید بگوییم حتی نوع سوم را هم نمی توان چندان مستقل تصور کرد.

من هم می خواهم همین نکته را بگویم.مثلا در کشور ما تضارب آرای سیاسی در روزنامه ها خیلی زود شناخته می شود و حساسیت بر روی آنها خیلی بالا می رود .آیا کسی در روزنامه ها و رسانه های ما از خود پرسیده است چرا اینهمه راجع به آنفولانزای خوکی بحث شد ، نگرانی ایجاد شد و وقتی داروها وارد شد موضوع تمام شد. آیا نمی توانیم فکر کنیم که اهداف و اغراض اقتصادی و تجاری در ایجاد و توسعه این خبر نقش داشته است . و یا چرا در مقطعی برنجی آلوده است و در مقطعی دیگر آلوده نیست .در واقع رقابتهای تجاری از یک سوی و رقابتهای سیاسی از سوی دیگر و تمنیات مخاطبان از سوی دیگر در این فضا وجود دارد  و برآیند آن است که یک خبر بزرگ و یا کوچک می شود. شش میلیارد انسان در روی زمین می تواند تولید کننده شش میلیارد خبر متفاوت باشد و چگونه است که تنها یک بخش از خبر منتشر می شود. در اینجا همان بحث دروازه بانی خبر مطرح می شود . دروازه بانی خبر است که به ژورنالیست اجازه می دهد خبر را انتخاب کند و همین انتخاب یعنی عینکی که تحت تاثیر افکار ، گرایش ها ، امیال سیاسی و از سویی تحت تاثیر منبع تامین کننده اقتصادی رسانه ها ، بر چشم زده می شود .

پس همین دروازه بانی خبر هم می تواند بهانه ای برای جانبداری افراطی رسانه باشد.حدود این دروازه بانی را چه کسی تعیین می کند؟ آیا اصلا استانداردهای خاصی برای آن تعریف شده است؟

هر رسانه می تواند استاندارد خاص خود را داشته باشد و اصلا هیچ استاندارد جهانی برای اینکه رسانه ای چگونه عمل کند وجود ندارد. هر رسانه می تواند هر کاری انجام دهد ، مثلا شاید عده ای تصور کنند در انگلستان اصلا سانسور وجود ندارد.در حالی که سازو کار آن وجود دارد.مثلا وقتی قرار بود فیلم دستفروش در جشنواره لندن نمایش یابد اداره نظارت بر فیلمهای سینمایی انگلستان که خود ، اداره سانسور است بعد از حذف هشت قسمت از این فیلم اجازه پخش آن را دادند.اما این مساله در هیچ جا انعکاس پیدا نکرد چون ذهنیتی از سوی استادان ارتباطات ایجاد شده که مثلا انگلستان کشوری آزاد است که در آن هر کاری می توان انجام داد. اگر چنین اتفاقی مثلا در بنگلادش رخ می داد وضع بگونه ای دیگر بود. در آن جوامع هر ژورنالیست به دلیل سابقه فرهنگی و سنتی میزان مانور خود را شناخته و خطوط قرمزهای خویش را نیز می داند و در چارچوبی کار می کند که هیچگاه کارش به اداره نظارت نیفتد.در مراکز آموزشی و آکادمیک ما مسایلی به اسم آموزش گفته می شود که جامعه را دچار تناقض می کند و وقتی خبرنگار از دانشکده به روزنامه می آید به درستی نمی داند خط قرمزها کجاست و اصلا چه چیزی را باید بنویسد و چه چیزی را ننویسد. آن وقت رسانه ای محکوم می شود که تند حرکت می کند. وقتی صحبت از آزادی بیان می کنیم نمی دانیم مقصودمان درست کردن اطلاعات دروغین است و یا آزادی اظهار نظر شخصی. اگر شما در جوامع باصطلاح آزاد از خطوط قرمز عدول کنید سر و کارتان با دادگاه است. چندی پیش سه روزنامه بطور همزمان در سه کشور اسپانیا ، ایتالیا و انگلستان یک روحانی ایرانی را هماهنگ کننده عملیات تروریستی معرفی کرده بود. ایشان به دادگاه شکایت کرد و با همکاری یک وکیل هرسه روزنامه را محکوم کرد و از هر سه روزنامه خسارت گرفت. بنابر این در آنجا نمی توان دروغ ساخت چون خطوط قرمز را تعریف می کنند.

گفتید به تعداد روزنامه نگاران اخبار متفاوت زاییده می شود.با این تعبیر نقش مدیریت رسانه کمرنگ نمی شود؟

بحث مدیریت رسانه در اینجا به سه بخش تقسیم می شود ؛ مدیریت کلان سیاسی ، اقتصادی و یا اجتماعی ، این مدیران تنها نوع گرایش را مشخص می کنند. مثلا وقتی روزنامه دیلی تلگراف در انگلستان منتشر می شود همه می دانند که این روزنامه متعلق به حزب محافظه کار انگلستان است اما معنایش این نیست که در مورد سیاست دولت محافظه کار انتقاد نکند و یا اینکه حزب کارگر می تواند جهت دهی های اصلی روزنامه دیلی میرو متعلق به خود را تعیین کند . می گویند پپسی کولا از کریستین ساینس مانیتور و یا کوکا کولا از واشنگتن پست حمایت می کند اگر این فرض درست باشد این سرمایه گذاران گرایش اصلی را تعیین می کنند. اما مدیریت اجرایی از سردبیر به پایین همگی ژورنالیست هستند و مدیریتی وجود ندارد که بگوید این مطلب چاپ شود و یا نشود.گرایش روزنامه در ذهنیت مجموعه نقش بسته است مثلا افرادی که در دیلی تلگراف کار می کنند همسو و سازوکار با سردبیر این روزنامه اند و طبعا خبرنگاری که گرایش کمونیستی دارد نمی تواند در این روزنامه کار کند و ترجیح می دهد به روزنامه مورنینگ استار برود .شورای تیتر یک روزنامه هم گرایش اخبار و مطالب روزنامه را تعیین می کند اما در فکت ها دخالت نمی کند مثلا اینگونه نیست که یک روزنامه بگوید چون گرایش من این است پس در مورد برنج های وارداتی نمی نویسم و تنها در مورد چای وارداتی می نویسم.آنجا اتفاق دیگری می افتد مثلا سندیکای قهوه فروشان با پول خود کرسی دکترای تخصصی در دانشگاهها تاسیس می کند و راجع به فواید قهوه و ضررهای چای تحقیق می کند و نتایج تحقیقات خود را به رسانه ها می دهد.ما هم بدون توجه به چگونگی تهیه این اخبار آنها را منتشر می کنیم و آنها جنگ قهوه و چای شان و جنگ کوکاکولا و پپسی کولایشان ادامه می دهند

حال که رسانه خود را ملزم به بیان تمام حقیقت نمی داند و از سویی نیاز به جلب اعتماد مخاطب خود دارد چگونه می تواند این اعتماد را کسب کند ضمن اینکه با پیش فرض های مخاطب خود چه خواهد کرد؟

بعضی از رسانه ها مارک دارند و تکلیفشان با مخاطب مشخص است.مثلا وقتی مارک پراودا را می بینید می دانید که ارگان رسمی حزب کمونیست اتحادجماهیر شوروی است اما در فضای متنوع رسانه امروز اتفاق دیگری رخ داده است.روزی از یکی از تهیه کنندگان قدیمی و ارشد شبکه ای بی سی آمریکا پرسیدم شما برای آنکه مخاطبتان را جلب کرده و او را نگاه دارید چه می کنید. او گفت در ابتدای راه اندازی برنامه تلویزیونی از افکار عمومی نظرخواهی می کنیم و سپس برنامه ها را مطابق با خواست افکار عمومی شروع می کنیم.بنابر این یک آمریکایی خود را در آیینه آن برنامه می بیند.اینگونه نیست که من روزنامه مخالف نظرات خود را تهیه کنم و از آن لذت ببرم.اگر روزنامه ای را تهیه می کنم برای آن است که اثبات کنم نظرات من درست است یعنی پیشداوری دارم .این تهیه کننده می گفت ما ساختار برنامه ها را بگونه ای تغییر می دهیم که مخاطب تصور کند ذایقه او در حال تغییر است و متوجه تغییر رسانه نشود.این ارتباط دو سویه در یک فاصله زمانی طولانی رخ می دهد مثلا او می گفت من 50 سال تهیه کننده یک برنامه بوده ام.کار در رسانه بحث فکر و منطق انسانهاست بنابر این نمی توان در یک شب به او گفت من راست می گویم و تو اشتباه می کنی.پس از 50 سال مخاطب گمان می کند حرف رسانه حرف اوست . رسانه حرف خود را نه بصورت آشکار و عریان که به شکل غیر مستقیم بر کرسی می نشاند.

وقتی شبکه بی بی سی در جریان جنگ غزه آگهی کمک به فلسطینی ها را پخش نکرد بسیاری از سیاستمداران انگلیسی آن را متهم به جانبداری از یک طرف ماجرا کردند و جالب اینکه بی بی سی خبرهای این اعتراض ها را پخش کرد تا بیطرفی خود را ذهن مخاطب دوباره به دست آورد.چه اتفاقی در دنیای رسانه افتاده است که برغم چنین اتفاقی باز هم برخی بی بی سی را معتبرتر از سایر رسانه ها می دانند؟

 بی بی سی منادی لیبرالیسم و کاپیتالیسم است و هیچ خبری که به تفکر لیبرالیسم و کاپیتالیسم لطمه وارد کند در بی بی سی پخش نمی شود .اما بی بی سی برای محق جلوه دادن خود در اذهان عمومی شگرد خاصی دارد.وقتی ارتش انگلستان در سال 1981 در جنگ مالویناس به جزیره فاکلند حمله کرد تا آن را از تصرف آرژانتین آزاد کند همه انگلیسی ها می خواستند نتیجه جنگ را از رسانه ها بشنوند.بی بی سی نمی توانست خبری را که به نفع انگلستان بود پخش کند چون متهم به جانبداری می شد.این شبکه طی چند آگهی اعلام کرد که از این پس اخبار ویژه مربوط به فانکلند از بی بی سی پخش می شود و ما روی هر ناو یک خبرنگار و یگ گروه فیلمبرداری داریم.هنگام پخش اخبار بی بی سی اعلام کرد که ارتش انگلیس مانع از پخش اخبار ما شده است و بنابر این به دادگاه شکایت خواهد کرد. در طی تمام دو هفته جنگ ف خبر اول بی بی سی خبر دادگاه خود بود در حالی که همه شبکه های دنیا اخبار جنگ فانکلند را پخش می کردند.بعد از دو هفته دادگاه رای خود را به نفع بی بی سی اعلام کرد و از آن پس این شبکه شروع به پخش تمام گزارش های ضبط شده اش در این مدت کرد.شما فکر می کنید افکار عمومی در طی جنگ باید با کدام گروه مبارزه می کرد ؛ با بی بی سی که چرا اخبار را پخش نمی کند ، با دادگاه که چرا زودتر به این مساله رسیدگی نمی کند و یا با ارتش که مانع پخش اخبار شده است؟ ببینید چه بازی زیبایی است! نتیچه کار اینکه بی بی سی خود را عنصر مستقل جلوه داد و دادگاه هم اقتدار خود را نشان داد و ارتش هم ادعا نمود در همه جای دنیا هنگام جنگ ها رسانه ها اجازه انتشار هر مطلبی را ندارند.

در عین حال این رویه بهتر از جانبداری عریان از یک گروه درگیر است؟

بله دقیقاً.اینها تکنیک دارد و تمام رسانه ها این تکنیکها را دارند.شما باور می کنید که سی ان ان در حالی که " تد ترنر" ماهیانه یک ناهار با رئیس جمهور آمریکا صرف می کند خلاف منافع آمریکا عمل کند..ترنر قهرمان مسابقات اتومبیلرانی بوده است ، چه اتفاقی رخ می دهد که چنین فردی فکر سیاسی اش را اعمال می کند.وقتی ارتش آمریکا در سومالی با ژنرال محمد فرح عیدید می جنگد و مردم سومالی جنازه خلبان آمریکایی را از هلیکوپتر بیرون می کشند خبرنگار سی ان ان در اتاق فرح عیدید نشسته است و مصاحبه زنده با او را پخش می کند.یعنی این مساله به تکنیک هایی نیاز دارد که در اختیار یک یا دو رسانه نیست بلکه باید افکار عمومی ، نهادهای اقتصادی و سیاسی در یک تفاهم تاریخی و بر اساس تجربه ، دانش و فکر و سیاست به این نتیجه برسند که کاری را انجام دهند.وقتی این توافق در بعد اقتصاد شکل می گیرد بخوبی انجام می گیرد؛ مثلا فردی می گوید مصرف سرکه و یا مواد ترش در ظروف پلاستیکی سرطان زاست و همه رسانه ها این خبر را پخش می کنند و همین شگرد ، سازندگان ظروف پلاستیکی را ورشکسته می کند. چند روز بعد اعلام می شود اینگونه نیست و مصرف آن اشکالی ندارد. در چند سال گذشته اخبار سارس ، تب برفکی ، تب کنگویی ، آنفولانزای خوکی ، بزی ، اسبی ،  پرندگان نگرانی ایجاد کرده است و وقت جامعه و دولت و نهادهای بهداشتی را گرفته تا دارویی وارد شود و بعد همه چیز تمام شود. آیا فکر نمی کنیم پشت این مساله شبکه توزیع دارو دخیل باشد همانطور که گفته شد یکی از اهداف سارس ورشکست کردن اقتصاد چین بود، چون در تابستان 1380 که این بیماری در چین شایع شد تنها 60 میلیارد دلار به سرمایه گذاری چین خسارت وارد شد.ما در این مسایل حساسیت نداریم ولی در مسایل سیاسی این حساسیت وجود دارد. در ماجرای حکم امام در مورد سلمان رشدی حتی یک رسانه در انگلستان حاضر نشد اعلام کند که بر اساس آزادی بیان اجازه بدهید یک شخصیت مذهبی حرف خود را بزند . 25 هزار خبرنگاری که در رسانه های انگلستان کار می کردند مخاطب خود را همسو کردند.زمانی در انگلستان شایع شد که تمام تخم مرغهای تولید شده بیماری سالمولینا دارند . تمام خبرنگاران رسانه ها جمع شدند تاچر به میان آنها آمد ماهیتابه ای را روی چراغی گذاشت دو تخم مرغ را در آن سرخ کرد و مقابل چشمان همه آن را خورد .چون در آنجا صحبت از منافع 50 میلیون تخم مرغی بود که در آن روز باید نابود می شد و شبکه های بزرگ تولید کننده تخم مرغ نمی خواستند این کار انجام شود.بعدها معلوم شد بخشی از این تخم مرغها به ارمنستان  ، پاکستان  ارسال شد .بنابر این کار خبری تکنیک های خاص خود را دارد و مجموعه آنها باید در کنار هم قرار گیرد تا فضای رسانه ای بتواند جامعه را در شرایط بحرانها همسو نگاه دارد دیگر اینکه در نقد و بررسی تضارب آرایی ایجاد کند و بالاخره آنکه اطلاعات صحیح را از راه خود به مخاطبانی ارایه کند که آن را باور دارند.  

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام دوست عزیز جهت تبادل لینک لینک من را با عنوان (دانلود کتاب کسب درامد از اینترنت) به ادرس وبلاگم (http://pcbrain.blogsky.com) لینک کن و بعد در قسمت نظرات وبلاگم توظیحاتتو بده تا لینکت کنم امیدوارم تا سال های دیگر این همکاری کا پا برجا باشد
ممنون

حاج آقا از شما بعید بود که این مطالب سوگیرانه اصولگرایانه رو بنگارید.منظورم اون مطلب شبکه های ماهواره ای بود.داشتیم؟...... نداشتیم به خدا

سلام.این وبلاگ(رودررو)بازنمی شود.اینترنت من مشکل داره یاسایت دکترتوکلی؟

ماهان 1389,01,13 ساعت 18:47 http://mahansafai.blogfa.com

سلام گرم وصمیمی به شما
سال نو برشما مبارک

سال نو مبارک.
امیدوارم سال تازه برایتان سرشار از فرصت و موفقیت باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد